امیر سالار

امیر سالار

تاریخ تولد: 1390/2

جنسیت: پسر

تاریخ انجام اثر: 1393/11

شاخه هنری: عکاسی

عارفه

عارفه

تاریخ تولد: 1389/02/12

جنسیت: دختر

عنوان اثر: شهر صلح آمیز

تاریخ انجام اثر: 1397/09/29

شاخه هنری: نقاشی

عنوان اثر: جهان بدون جنگ 

تاریخ انجام اثر: 1397/09/29

شاخه هنری: نقاشی

شانا

شانا

تاریخ تولد: 1389/4

جنسیت: دختر

تاریخ انجام اثر: 1393/11

شاخه هنری: عکاسی

کتاب

کیت هرینگ: پسربچه ای که فقط به نقاشی کشیدن ادامه داد

نوشته: کی هرینگ و تصویرگری از رابرت نوبکر

این کتاب که توسط خواهر کیث هرینگ نوشته شده است ، به زندگی و آثار هنری او در سبک هنر پاپ (هنر همگانی) می پردازد. این كتاب ضمن شرح داستان دوران كودكی هنرمند و چکونگی به شهرت رسیدن او، در باره ی تعهد كیث به نقاشی ،  سطوح غیر متعارفی كه وی روی آنها نقاشی کشیده است، از قبیل ” دیوارها ، پیاده روها و بر كاغذهایی كه  روی تیرهای چراغ برق آویزان كرده است”  را نشان می دهد. رابرت نوبکر با رنگ آمیزی، آثار هنری  این هنرمند را به تصویر می کشد.

کتی و مونالیزا

یکی از مجموعه ی 13 کتاب تصویری ، کتی و مونا لیزا ماجراهای دختری کوچک به نام کتی را نشان می دهد که هنگام بازدید از یک گالری هنری به همراه مادربزرگش ، در قاب های پنج نقاشی مختلف رنسانس قدم می گذارد. شاهکارها شامل مونا لیزا لئوناردو داوینچی ، پریماورا توسط ساندرو بوتیچلی ، و شیرهای سنت مارک توسط ویتوره کارپاچیو هستند.

“یایوی کوشاما: از اینجا تا بی نهایت!”

نوشته ی سارا سوزوکی و تصویرگری از الن واینشتین.

این کتاب که توسط مجری برنامه های موزه ، سارا سوزوکی تالیف شده،  کودکان را با دنیای رنگارنگ و دلپذیر یایوی کوشاما آشنا می کند. این کتاب با به نمایش گذاشتن آثار هنری نمادین Kusama ، داستان سفر این هنرمند را برای پیداکردن و نشان دادن همه ی چیزهای خال خالی، شامل نقاشی ها، مجسمه ها، بدن خودش، گیاهان، آسمان و فراتر از آن شرح می دهد.

“قیچی هانری”

تالیف و تصویرگری توسط ژانت وینت

این کتاب بر اساس زندگی هانری ماتیس نوشته شده است. کتاب تصویری  “قیچی هانری” داستان زندگی این هنرمند بزرگ را بیان می کند. از کودکی ، تا بیماری او و خط سیر زندگی او تا رسیدن به ایجاد برش های کاغذ رنگی. کتاب الهام بخش ژانت وینت شامل نقل قول های مشهور این هنرمند است و به روند خلاقیت او می پردازد.

هنرمندان خردسال

 

“داستان های واقعی دوران کودکی چهره‌های خلاق”

نویسنده: دیوید استابلر

تصویرگر: دوگی

این کتاب نشان می‌دهد که چگونه برخی از هنرمندان برجسته تاریخ ضمن بزرگ شدن، با مشکلات مختلف دوران کودکی برخورد می‌کنند. این کتاب شامل داستان جکسون پولاک است که قبل از 16 سالگی در هشت شهر مختلف زندگی می‌کرد و مجبور بود دائماً به همراه خانواده‌اش سفر و نقل مکان کند.

در داستانی دیگر، نویسنده شرح می‌دهد  كه چگونه ژان میشل باسکیت بر زندگی فقیرانه غلبه كرد تا یكی از تأثیرگذارترین نئو اکسپرسیونیست‌های جهان شود.

با تصویرهای رنگارنگ دوگی هورنر، سایر هنرمندان برجسته دراین کتاب شاملند بر: جورجیا اوکفی، کلود مونه، جیکوب لارنس، لئوناردو داوینچی، وینسنت ون گوگ، پابلو پیکاسو،  فریدا کالو، بئاتریکس پاتر، یوکو اونو، دکتر سیوس، امیلی کار، کیث هرینگ، چارلز شولز و لوئیز نولسون.

فریدا کالو و حیوانات او

این کتاب که برای کودکان توسط مونیکا براون نوشته شده و توسط جان پاررا به تصویر کشیده شده است، از زندگی هنرمند مکزیکی فریدا کالو الهام گرفته است. این کتاب دوران کودکی هنرمند را همراه با حیوانات محبوبش که هر یک در هنر و زندگی او تأثیر داشته اند به تصویر می کشد. میمون ها، پرندگان، سگ ها و یک گربه سیاه، همگی نمادی از بزرگترین ویژگی های این هنرمند هستند.

این کتاب شایان ستایش جایزه بهترین  کتاب مصور کودکان سال 2017 ، جایزه بارنز و بهترین کتاب های نیویورک تایمز / کتابخانه ملی نیویورک ، و جایزه ده کتاب برتر  کودک 2017 در اسمیتسونیان Smithsonian  را دریافت کرد.

نام کتاب: موزه ی من

توسط: جان لیو

چاپ : 2017

این کتاب که تصاویر آن را جوآن لیو نقاشی کرده، تحت عنوان  “موزه من” ،  داستان یک پسر بچه  را روایت می‌کند که از یک گالری هنری بازدید می‌کند. این پسر خردسال  در حالی که تلاش می‌کند تا از لا به لای ازداحام جمعیت آثار هنری را تماشا کند،  متوجه می‌شود که هنر در واقع همه جا در پیرامون او هست، ـ در تتو های دیگر بازدید کنندگان، در الگوهای نور و سایه روشن های بر روی سطح زمین، و…. خوانندگان خردسال می توانند از منظر یک کودک با داستان ارتباط برقرار کنند و کار هنرمندان بزرگی مانند هنری ماتیس، الکساندر کالدر، یوهانس ورمیر و پیت ماندریان را که آثاری از آنها در سراسر کتاب نشان داده شده است، را کشف کنند.

تجزیه و تحلیل هنر کودکان

نویسنده: رودا کلوگ

رودا کلوگ در کتاب خود تحت عنوان “تجزیه و تحلیل هنر کودکان” بسیاری از نقاشی های کودکان را مورد بحث قرار می دهد. او صدها هزار نقاشی را مورد مطالعه قرار داده است که برای نمایش در موزه ها یا گالری های هنری خلق نشده اند، بلکه برای بیان احساسات و افکار کودکانه پدید آمده اند. این بیان درونی توسط دست هایی بوجود آمده است که  حین حرکت دادن مداد، خودکار، مداد شمعی ،  یا قلم مو نقاشی هایی را ترسیم کرده اند. اغلب، هنر کودکان بزرگتر با نگاه کردن به یک شی و تلاش برای رسم و یا رنگ آمیزی یک رونوشت یا کلیشه برداری منطقی از آن شی پدید می آید. اما هنر کودکان بسیار خردسال تر،  با نگاه کردن به یک شیء و تقلید از یک مدل خلق نمی شود. آنها  فقط دست خود را در بیان احساسات یا حالات موجود در درون  بدن خود حرکت می دهند. رودا کلوگ این نقاشی ها را مورد بحث و بررسی قرار می دهد و آنها را “خطوط اساسی” می نامد.

نقاشی و نوشته های کودکان 

نویسنده: کاوه داداش زاده

انتشارات گوتنبرگ

در سال های اخبر با وجود توجه کم و بیشی که به کار نقاشی کودکان می شود نتیجه چشمگیری به دست نیامده است.

این نکته در درجه اول شاید به این علت باشد که هنوز درباره اهمیت و ارزش شکلکهای نوشتاری (نوشتار کودکانه) و خط خطی کردن در و دیوار، که تقریبا از سال های اول زندگی همراه کودک است، بررسی و تحلیل درستی انجام نگرفته و اگر چنانچه مطالبی در این زمینه گفته و یا ترجمه شده، تا حدودی موثر بوده، اما به طور کلی بیان کننده رابطه نقاشی کودکان کشور ما با مظاهر گوناگون دنیای آنها نبوده است.

در این مجموعه مسئله ای که در درجه اول اهمیت قرار دارد، نشان دادن جنبه های روانشناختی نقاشی کودکان و شناخت شخصیت واقعی آنهاست. برای این منظور ضمن اینکه از معیارها و تجارب شخصی استفاده کرده ام با کوشش بسیار و استفاده از تجربه های خود کودکان، نقاشی ها و نوشته های کودکان نقاط مختلف گردآوری شده است، تا کتاب با شواهد و موارد زنده عرضه شود.

نقاشی و دنیای بچه ها

نویسنده: کاوه داداش زاده

در این مجموعه جدید، مسئله‌ای که در درجه اول اهمیت بوده نمودار کردن جنبه‌های واقع‌گرایی (رئالیسم) در نقاشی کودکان است و برای تأمین این منظور ضمن اینکه از معیارها و تجارب شخصی استفاده‌شده است با کوشش و پیگیری زیاد، نقاشی‌ها و نوشته‌های کودکان تهران و شهرستان و حتی کشورهای دیگر گردآوری‌شده تا کتاب با شواهد و موارد زنده و عینی ارائه شود. به‌این‌ترتیب کتاب حاضر با همه ریزه‌کاری‌ها، نشان‌دهنده تأثرات روزانه کودکان از محیط زندگی و درعین‌حال نمایانگر رشد روانی و تربیتی آن‌هاست. نمونه‌هایی که در این کتاب آورده شده مربوط به موارد استثنایی نبوده بلکه نمودار کاملی است از زندگی واقعی و روزمره کودکان.

هر یک از نقاشی‌های این کتاب تصاویر گویایی از امکانات و حالت های روانی کاملاً متفاوتی هستند که کودکان هر اجتماعی با روحیات و فرهنگ و وابستگی‌های اجتماعی خود ترسیم کرده‌اند. همچنین هر نقاشی نشان‌دهنده تأثیر شیوه تربیتی مربیان بر روی کودکان است.

نشریه خط و ربط پیوست نشریه پویه، از فروردین ۱۳۵۵ با امتیاز لیلی امیرارجمند و زیر نظر پرویز کلانتری آغاز به انتشار کرد.

این نشریه می‌کوشید مربیان هنر کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان را با تاریخ و بنیادهای هنر نقاشی و شیوه های کار با کودکان در این زمینه آشنا کند. انتشار این نشریه تا سال ۱۳۵۷ ادامه یافت و پنج شماره از آن منتشر شد.

آموزش هنر با رویکرد حل مسئله

نویسندگان: فاطمه فلسفی ، هائیده ارسطو

انتشارات جوانه رشد، تهران، 1390

این کتاب، کتابی کاربردی است که برای استفاده معلمانی که بخواهند هنر را با رویکردهای جدید آموزش دهند تهیه شده است. در آغاز کتاب خصوصیات رویکردهای متداول در آموزش هنر بیان می‌شود. آنگاه یکی از رویکردهای موجود به نام رویکرد موضوع محور که مورد تأکید بسیاری از صاحب نظران آموزش‌های هنری است و در بسیاری از کشورها مبنای فعالیت‌های آموزشی مربوط است، انتخاب و بر اساس آن اهداف درسی تعیین شده است. پس از آن تمهیدات و راهنمایی‌های لازم که معلم در آموزش هنر به آنها نیاز دارد مانند شیوه‌های ارزشیابی، تهیه منابع، نحوه تهیه طرح درس و  سپس نمونه‌هایی از طرح درس‌های مدون ارائه شده است. نکته قابل ملاحظه این است که در نوشتار حاضر به جای پرداختن به موضوعات متعدد جزئی، چهار واحد یادگیری اساسی در آموزش هنر (آموزش مشاهده، ایده‌ها و الهامات، حس کردن چیزها، و هنر زندگی) انتخاب و موضوعات در قالب این واحدهای چهارگانه ارائه شده‌اند. طرح درس‌ها در واقع بسته‌هایی هستند که قابلیت مطرح شدن موضوعات مختلف در آنها وجود دارد.

در انتهای کتاب نیز برای تسلط بر مهارت‌های هنری مورد نظر تمرین‌هایی پیش‌بینی شده است. در طرح درس‌های طیف وسیعی از فعالیت‌ها در رشته‌های مختلف هنری پیش‌بینی شده که دانش‌آموزان با توجه به علاقه و توانایی خود و با ملاحظه صنایع دستی منطقه خود می‌توانند آنها را انتخاب کنند.

کتاب «شناخت هنر کودکان برای آموزش بهتر»، حاصل جمع بندی و ثبت یافته های گروه وسیعی از مربیان هنر، کارشناسان و پژوهشگران، موسسه های بین المللی و مجموعه های معتبر آنها، در حوزه «هنر کودک» است. این اثر حاصل بیش از هفت دهه پژوهش است که در رشته «آموزش هنر» در فضای آکادمیک به عنوان مرجعی معتبر مورد استفاده قرار می گیرد. در این کتاب، مراحل شکل گیری زبان تصویری، نمادین و هنری کودکان با ارائه تصاویر، جدول ها و نمودارهای دقیق، اطلاعات را به صورت طبقه بندی شده به خواننده ارائه می کند. گنجینه ای از واژگان تخصصی «رشته آموزش هنر» در این کتا فراهم آمده است که راه گشای پژوهش مربیان هنر خواهد بود. واحد درسی «هنر کودک» در دانشگاه ها با کمک این اثر تدریس می شود. مطالعه کتاب حاضر را به همه علاقمندان هنر کودک، به ویژه مربیان حوزه آموزش هنر توصیه می کنیم.

همه نکته هایی که هنگام برگزار کردن «دوازده کارگاه هنری برای کودکان و نوجوانان» به آن نیاز دارید، در این کتاب خواهید داشت. کارگاه های این کتاب در مدرسه ها، موزه ها، کتابخانه ها و جاهای مختلف اجرا شده و هربار در زمینه بروز تخیل هنری و افزایش خلاقیت در بچه ها موفق عمل کرده است.

دیگر نگران لکه های رنگ و خط خوردگی نقاشی بچه ها نباشید. کارگاه هایی که در این کتاب آمده است به کودکان و نوجوانان نشان می دهد که چگونه از این اتفاق های احتمالی، یک شاهکار هنری خلق کنند.

این کتاب برای استفاده در منزل، کلاس، جشن تولد و بیرون از خانه کاملا ایده آل است و به نتیجه های شگفت انگیز، سرگرم کننده و خلاقانه منجر می شود.

هر کارگاه موارد زیر را در برمی گیرد:

  1. چگونگی استفاده از ابزار و مواد مورد نیاز
  2. توضیح روش کار به صورت کامل، ساده و گام به گام
  3. عکس هایی از روند کارگاه و نتیجه آن
  4. ترفندهایی برای رهاسازی احساسات هنری در کودک

کتاب مبانی هنرهای تجسمی کودکان برای مربیان هنر کودک و والدین نوشته شده است. نویسنده کتاب در چهاربخش به زمینه های اساسی و مهم فعالیت هنری کودکان به عنوان فعالیتی خلاقانه می پردازد.

عناوین بخش های چهارگانه کتاب به این شرح است:

بخش اول: تجربیات لامسه و بافت

بخش دوم: مفهوم زمان در کار کودکان

بخش سوم: مفهوم فضا در کودکان

بخش چهارم: نور و رنگ

در پایان مطالبی تحت عنوان نتیجه گیری آورده شده است که جمع بندی محتوای کتاب است.

نقاشی یکی از راه های ارتباط با کودکان و مطلع شدن از عواطف و احساساتشان است. به شرط آنکه اجازه انتخاب فرم ها، رنگ ها و فضای مورد علاقه شان را به آنها بدهیم. والدین و مربیانی که برای کودک فکر می کنند و فقط اجازه کپی برداری به او می دهند هرگز نمی توانند منتظر خلق اثر هنری از سوی کودک خود باشند، چون آنها معمولا در حال ساخت ماشین های کپی برداری از کودکان هستند. این گروه از کودکان در نهایت در طول زندگی خود نیاز به الگو دارند و هرگز نمی توانند الگویی برای دیگران باشند.

این مجموعه به والدین کمک می کند فرزندان خود را مطابق با نیازهای متنوع و فزاینده جامعه امروز پرورش دهند. امروزه روش بزرگ کردن فرزند با گذشته فرق کرده است و از جهات فراوانی نیز مشکل تر شده است. کلیدهای تربیت کودکان و نوجوانان، والدین امروز را مخاطب قرار می دهد و به مشکلات کنونی آنها پاسخ می گوید.

سوزان استرایکر بیش از بیست سال مربی هنر بوده و در حال حاضر نیز در مدارس ابتدایی به تدریس هنر مشغول است. وی برنده جایزه عالی «خلاقیت در کلاس درس» می باشد و علاوه بر کتاب حاضر، نویسنده مجموعه ای از کتاب های هنری است.

سالی وارنر هنرمندی حرفه ای است که به مدت ده سال به آموزش هنر در کالیفرنیا مشغول بوده است.

تجربه یک معلم

تجربه یک معلم

 مریم کوهستانی

کمتر از هجده سالم بود که برای کمک به مردم جنگ‌زده افغانستان همراه با یک گروه امدادی راهی اردوگاهی در مرز افغانستان و سیستان شدم. قرار بود به بچه‌ها آموزش نقاشی بدم. باید اعتراف کنم که یکی از سخت‌ترین مراحل زندگی‌ام بود، سن و سالی نداشتم و دنیای پیرامونم نمی‌شناختم و کار آموزش رو هم بدون هیچ شناخت و علمی شروع کرده بودم. هفته اول با گیجی و گنگی خیلی بدی گذشت. شرایط ساده‌ای نبود؛ بچه‌ها باهام همکاری نمی‌کردند و بیشتر ازم دوری می‌کردند و به‌سختی می‌تونستم باهاشون ارتباط برقرار کنم به‌ویژه که به زبان پشتو حرف می‌زدند و من هیچ‌چیزی ازش نمی‌دونستم. کارم این شده بود که هر روز صبح زود از چادر بیرون برم و بافاصله‌ای از گروه بچه‌ها که باهم بازی می‌کردند راه برم و اگه زمانی توپشون می‌افتاد سمت من می‌رفتم و اون رو بهشون می‌دادم. موقع تقسیم غذا هم غذای بچه‌ها رو خودم براشون می‌بردم و از هرگونه ابراز احساس نابه‌جا جلوگیری می‌کردم و گاهی هم می‌رفتم به مادرهاشون داخل چادرها سرمیزدم تا اینکه بالاخره یک روز صبح که از چادر آمدم بیرون چندتاییشون رو دیدم که منتظرم بودن. آوردمشون به چادر خودم و رنگ و کاغذ بهشون دادم و شروع کردیم به نقاشی کردن. همینطور آروم آروم تعدادشون بیشتر شد و باقی روزها هم به همین منوال به خوبی سپری شد. اینجا بود که اهلی کردن که روباهه تو شازده کوچولو می‌گفت فهمیدم و یاد گرفتم.

 

بعد از اون سفر کارکردن با این قشر یکی از دغدغه های من شده بود و اگر هیچ ارگانی هم بهم فرصت همکاری نمی‌داد، منتظر اجازه و فرصت نمی موندم، خودم دست به کار می‌شدم. به طور مثال در شهر محل زندگی من (زاهدان) بازار بزرگی هست که لوازم دست دوم به فروش می‌رسن. کار من این بود که تقریبا تمام پول توجیبیم رو خرج خرید لباس‌های دست دوم بچه گانه می‌کردم. اونها رو می‌شستم، اتو و بسته‌بندی میکردم، می‌گذاشتم تو کوله پشتی و می‌رفتم به محله های فقیر نشین و همونجا تو کوچه و خیابون هر بچه ای که با لباس نامناسب می‌دیدم می نشستم و لباس رو بهش می پوشوندم. این کارها بخشی از زندگی روزمره من بودند نه کار من نه چیزی خارق العاده که برای جلب توجه شخص یا ارگان خاصی انجام بشه. دغدغه ای بود که به راحتی باهاش کنار آمده و بهش پاسخ می‌دادم …

اما در سال‌های اخیر؛ (حدود چهارسال گذشته) شرایط تا حدودی تغییر کرد. خوشبختانه موفق شدم فضایی برای کار کردن در یک مؤسسه حمایت از کودکان کار و خیابان پیدا کنم و انرژیم رو برای خدمت جهت دهی کنم. با آموزش مجسمه سازی و سفالگری به این بچه‌ها در واقع دو هدف خیلی مهم دارم یکی اینکه حرفه ای بهشون یاد بدم که بتوانند از اون کسب درآمد بکنند اونهم نه در شرایط نامناسب و ناایمن خیابان‌ها بلکه در شرایط کارگاهی با حس خوب اطمینان و اعتماد به نفس و کار کنند نه به عنوان یک کارگر بلکه تحت عنوان یک هنرمند. از طرفی بزرگتری هستم که به حرفهاشون گوش میکنه و هرجایی که لازم باشه و امکانش رو داشته باشه باهاشون همراهی و همفکری میکنه. بهترین و اساسی ترین تجربیات کاریم رو در همین فضا و در این سال ها به دست آورده ام.

به یاد میارم اولین جلسه ای که وارد کلاس شدم تنها چیزی که در بچه‌ها موج میزد حس شدید خشم و انتقام جویی بود. چیزی که به شکل مرموزی پنهانش کرده بودند و انگار در کمین فرصتی برای فوران آن بودند.

با توجه به تجربه سال های پیش که با این قشر کار و زندگی کرده بودم به خوبی می دونستم که این بچه‌ها ابدا نیازی به محبت «منظورم به شکل احساساتی مفرط که عموما در چنین شرایطی افراد از خود نشون میدن» ندارن در واقع آنها به کسی احتیاج نداشتن که بهشون احساس ترحم بده و از این راه باورشون به ضعف و کاستی رو قوت بده بلکه نیاز به حمایت آگاهانه داشتن چیزی که بهشون احساس قدرت بده و کمک کنه باورهای سابقشون رو تغییر بدن. خشم فروخوردة سالیان سالشان به آنها اجازه اعتماد و رها شدن نمی داد پس ابتدا لازم بود حسن نیت، جدی بودن و در عین حال انعطاف و شفافیت رو بهشون نشون بدم تا من رو از خودشون بدونن و اولین شرط یک رابطه سالم که اعتماد هست رو به دست بیارم.

اغلب مربیان جوان از جلسات دوم و سوم متأسفانه دیگه قادر به همکاری نبودند و کانون رو ترک می کردند.

باید اعتراف کرد انجام فعالیت های داوطلبانه به طور مستمر ابدا کار ساده‌ای نیست و در ابتدای امر نیاز به آگاهی کامل فرد از خودش داره چرا که عدم شناخت مربی از توانایی ها و ناتوانایی های فردیش ممکن هست که خسارت هایی رو برای خود وی و دانش آموزانش به همراه بیاره.

گاهی می شد مربی بیشتر از حد به بچه‌ها محبت می کرد و این توقع بچه‌ها رو از اون به شدت بالا می برد اینقدر که یا کار به جر و بحث جدی می کشید و یا مربی کنترل کلاس رو از دست می داد و دستمایة شیطنت و خنده بچه‌ها می شد. گاهی وقت ها هم برعکس مربی به شدت تلاش میکرد با اجرای سیاست های سختگیرانه به تصور خودش راه صدساله را یک شبه طی کند و بچه‌هایی که تا آن روز بزرگتری بالاسرشون نداشتن که تربیتشون بکنه ناگهان به شیوه بسیار سختگیرانه و از راه ایجاد رعب سربه راه بکنه که این هم عموما جواب نمی داد و منجر به پرخاشگری چند برابر بچه‌ها می شد.

با این حساب به خودم مهمترین حرف رو زدم و تا امروز هم سر حرفم هستم اینکه «من اینجا آمده ام و از اینجا هم قصد ندارم جایی برم. این کار رو نه برای رضای خدا و نه برای تایید هیچ کس و نه برای هیچ هدف دیگه ای انجام میدم. هیچ چیزی از آموزش کم نمیگذارم و همونطور که از دانشجویانم توقع دارم برای موفقیت و خوشبختیشون تلاش کنند اونها رو هم به سمتی می برم که مسعولیت خوشبختی و پیشرفتشون رو به عهده بگیرند.»

اولین قدم رو در این راه برداشتم و شروع کردم به کاوش درون خودم. من چه کسی هستم؟ چرا این کار رو انجام میدم؟ چطور میخوام انجامش بدم و تا چه زمانی میتونم ادامه بدم؟

مهمترین عاملی که در کار با این قشر از جامعه وجود داره از نظر من استمرار مربی در کار و صبوری در حین کار با بچه ست و هر دو این مهم رو یک چیز ساپورت میکنه و انهم میزان قدرت انگیزه اصلی شخص هست.

اینجا با همه خشونت که داشت برای من فضای دلچسب تری نسبت به کلاس هام در دانشگاه بود. کلاس های دانشگاه به دلیل سیستم معیوب آموزشی از نظر من یک جور صحنه جنگ هستند. به دلیل وجود رقابت های ناسالم دانشجوها با هم به گونه ای در جنگ هستند و از طرفی هم با اساتیدشون هم به گونه ای دیگر؛ اما اینجا من راحت تر بودم. خودم بودم بدون هیچ نقابی. بعد از اینکه زخم ها و عقده های روحی خودم رو شناختم وقتش بود که زخم ها و عقده های آنها رو می شناختم. علاقه نداشتم که از بچه‌ها صراحتا در مورد شرایط زندگیشون بپرسم می دونستم دوست ندارند چیزی در این مورد به من بگن. در نتیجه تمرینی بهشون دادم و ازشون خواستم که هرکدام شروع کنند به ساختن اعضای خانواده شون در ابعاد کوچک و به شکلی ساده با گل سفالگری. به طور مثال یکی از بچه‌ها دوتا گلوله کوچولو ساخت و گف اینها پدر و مادرم هستن و ی مجسمه ابتدایی از برادرش که بسیار بزرگتر از پدر و مادرش بود و خوابیده بود. خیلی راحت می شد کمبود حضور قدرتمند پدر و مادر رو در مقابل حضور آزاردهنده ی برادر بزرگتری که احتمالا هم اعتیاد داره و هم پرخاشگر و قدرت طلب هست رو در این اثر ساده مشاهده کرد. خب از این راه وارد محیطی شدم که این دختر بچه در اون زندگی می کرد و به همین ترتیب هر روز قصه تازه ای رو بازگو می کردند.

یکی از خاطرات تأثیر گذارم از این مرکز روزی بود که پسرهای نوجوان که در واقع شاگردهای من هم نبودند قبل از آمدن من وارد کلاس شده بودند و موزیک رپ با صدای بلند گذاشته بودند و تلاش می کردند نظم کلاس رو به هم بریزند. در واقع آنها به شدت نیاز به جلب توجه داشتند ولی یاد نگرفته بودند که این توجه رو به شکل سالمی به دست بیارن و به وضوح می دانستم هر گونه تذکر از طرف من به این بچه‌ها باعث میشه بیشتر از قبل در ایجاد بی نظمی تعمد به خرج بدن از طرفی هم باید کلاس رو اداره می کردم. همینطور که با سایر بچه‌ها کار می کردم هر از گاهی ازشون در مورد موسیقی و خواننده محبوبشون می پرسیدم ترجیح می دادم از راه دوستی آروم آروم پا به دنیاشون بگذارم و قبل اینکه چیزی ازشون بخوام کاری کنم که خودشون تغییری در شرایطی که به وجود آورده بودند بدهند. در همین حین ناگهان مدیر کانون در رو باز کرد و با تحکم گفت خانم کوهستانی کی داره سرو صدا میکنه؟ لبخند زدم و گفتم «چیزی نیست»

و بعد با غضب به بچه‌های خاطی نگاه کرد و گفت میخواین بندازمشون از کلاس بیرون.

گفتم کیا رو؟ همه چیز خوبه. نگران نباشین.

در رو بستم و با لبخند چشمکی بهشون زدم و اشاره کردم که کمی صدای موسیقی رو بیارن پایین.

نه تنها صدای موزیک رو کم کردند بلکه فریاد مرسی خانم دمتون گرمشان هم به هوا رفت و از اون روز به بعد به کلاسم میان و با هم خیلی هم دوستیم.

یاد گرفتم که اگر با کسی که روبه رو هستم که مشکلی داره مثلا پاش شکسته اگر مدام به پای شکسته اش اشاره کنم و مشکلش رو به رخش بیارم نه تنها نا امیدش می کنم بلکه باعث میشه که از من فاصله بگیره. درست هست که این بچه‌ها در خانواده های پر مشکلی به دنیا آمده و بزرگ شده اند و خوب تربیت نشده ند اما من مربی باید باهاشون مثل بچه‌های عادی رفتار کنم تا خودشون رو از دیگران متمایز ندانند به ویژه که این بچه‌ها به شدت علاقه دارند مدام شکست ها و کمبودهاشون رو که عاملش اغلب خودشون هستن پشت مشکلات خانوادگیشون پنهان بکنند. چندین بار تا حالا بچه‌های کانونم رو برای جلسات ژوژمان دانشجوهام دعوت کردم و ازشون خواستم که کار اونها رو نقد و بررسی بکنند و از طرف دیگه دانشجوهام رو به کانون دعوت می کنم و تلاش می کنم مرزی که فاصله طبقاتی به وجود آورده به کمک فرهنگ را بردارم و فضایی به وجود بیارم تا این بچه‌ها از دنیای بسته ای که توش گیر افتاده اند خارج بشن و در محیط طبیعی تنفس کنند.

در پایان باید بگم:

بسیار سفر باید تا پخته شود خامی. هر بار که پام رو در این کلاس می گذارم برای من حکم سفری رو داره که با چالش های تازه ای دوباره و دوباره شروع میشه و به من کمک می کنه که بیشتر یاد بگیرم و یاد بدم.