ما حافظان دوران کودکی هستیم
(توران میرهادی / بنیان گذار شورای کتاب کودک ایران / داور شش دوره جایزه های کریستین اندرسن – روانشناس)
میرهادی، توران، ما حافظان دوران کودکی هستیم، جهان هنر، ماهنامه خبری، آموزشی، پژوهشی، تحلیلی هنرهای تجسمی، سال اول، شماره دوم، اردیبهشت 1385،ص 4-7.
فعالیتهای هنری برای کودک: زمینهای است نامحدود برای اکتشاف طبیعت، انسانها، رنگها و شکلها و … هر لحظه آن تجربه تازهای است در دنیای ناشناخته. وسیلهای است برای ابراز حالات، افکار و آرزوها. عرصهای است برای آفرینش لذتبخش. در آفرینش یک اثر، کودک از هدف خاصی پیروی نمیکند، بلکه تمامیت هستی خود را در آن منعکس میکند. هیچ دو اثری همانند نیست و کودک هرگز نمیتواند کار خود را تکرار کند. به همین دلیل آثار کودکان ارزش خاصی پیدا میکند. هنرمند، روان شناس، مربی و جامعه شناس هر یک از دید خود به آن توجه میکند.
سیر تکاملی هنر در کودکان: در همه جای زمین ما و در میان تمام اقوام، اگر بزرگترها در آن دخالتی نکنند، یکسان است ولی در مورد هیچ دو کودکی یکنواخت نیست.
کودک سه ساله ابتدا خط خطی میکند یا با گذاشتن نقطه نقطه نتیجه حرکت خود را با شگفتی مینگرد. دستهای او ابتدا حرکتی آزاد و غیر ارادی دارند، ناگهان در میان خطوط و نقطهها شکلی مییابد، مار، خانه، نور، خورشید، صورت انسان، شادی اکتشاف، انگیزهای تازه میشود برای کوشش مجدد. موفقیت او را به هیجان میآورد. حال اوست که خطها و رنگها را در اختیار دارد و دلشاد از قدرتی که یافته است به آفرینش میپردازد. بزرگ میشود و پیش میرود. هر روز نکته تازهای از آنچه دیده است بر صفحه کاغذ میآورد. در خمیر شکل میدهد. و در قطعات میبرد. این درختی است پر شکوفه، این خانه آرزوهاست. خورشید همه جا میتابد. گلها و درختها هزار گونه میشوند. برای او رویاها و تخیلات انتهایی ندارد و همانند افسانهها در هنر همه چیز امکانپذیر و بالاتر از همه آفرینش زیبایی لذت بخش است. در ۹ و ۱۰ سالگی اندک اندک، واقعیتها، شکل ظاهری اشیا تجربیات تازهای میشوند. آفرینش از راه اندیشیدن و تخیل جای خود را به بازسازی طبیعت میدهد. رنگها و شکلها هاله افسانهای خود را از دست میدهند و نموداری از واقعیتها میشوند. هر چیز ابعاد ظاهری خود را مییابد. دیگر درخت نمیتواند سر به خورشید بساید و انسان نمیتواند ابعاد بزرگتر از خانه داشته باشد. نوجوان با دقت بیشتر رنگها و شکلها را انتخاب میکند و با جرأت و شهامت سعی دارد هر دو را در اختیار خود بگیرد. انسانها، زندگی، عواطف و حالات دیگران را در کارهای هنری خود منعکس میکند. آثار او برخوردی است از کند و کاو در درون و بازیافتن آن در چهره دیگران است.
آموزش هنر در دوران کودکی: تنها بدین مفهوم مطرح است: حفظ آزادی برای طی مسیر طبیعی تکامل. هر گونه دخالتی در کار هنری کودکان، هرگونه راهنمایی، هرگونه دادن معدل یا تعلیم سبک خاص، یا القا سلیقه و دید ویژهای سیر طبیعی تکامل هنر را بر هم میریزد. قدرت خلاقه را از بین میبرد. ارزش و مفهوم کار هنری کودکان دگرگون و بلکه ویران میسازد و استعداد هنری را در نطفه از بین میبرد فرق آثار هنری و صنعتی در این است که در هنر، هر اثر، شخصیت خاص خود را دارد ولی آثار صنعتی همه یکسانند.
وقتی آثار کودکان ارزش هنری مییابد که شخصیت، اندیشه، احساس و دریافت و سبک کار واقعی آنان در آن منعکس باشد. مهارت فنی در خط و سایه و شکلسازی و به کار بردن رنگ کاملا جنبه فنی دارد و هدف نیست.
حفظ آزادی برای طی مسیر تکامل: این بدان معنی نیست که کودک به حال خود رها شود و آزادانه در هر زمینهای کار کند. هنرآموز با ایجاد محیط و حالت مناسب برای کار، آماده ساختن روانی کودک یا نوجوان، گسترش دید و تجربه او، از راه گردشها، قصهگویی، دادن زمینههای تخیل، یاد دادن طرز استفاده از انواع ابزار کار هنری، وسایل فنون آن، آشنا کردن کودک و نوجوان و رشتههای مختلف هنرهای تجسمی، نقاشی، شکلسازی، حکاکی، سرامیک و … و تهیه وسایل و آفرینش در همه رشتهها برای او، استفاده از موسیقی برای انگیختن قدرت تخیل کار فراوان دارد. هدایت و تشویق او در جهت به کاربردن حداکثر قدرت خلاقه، اتمام و تکمیل کار است. هنرمند باید از کار خود راضی باشد. کودک و نوجوان از این قاعده مستثنا نیستند. هنرآموز با به نمایش گذاشتن آثار کودکان و نوجوانان به طور مداوم و گاه به صورت وسیعتر آنها را به نقد کارهای خود مینشاند ولی خود مستقیماً اظهار نظر نمیکند. گاه آنها را به کار گروهی تشویق میکند بدون از دست دادن سبک خاص خود به آفرینش جمعی بپردازند. هنرآموز واقعی و موفق هم هنرشناسی است قوی، هم کودک شناسی است که از جان و دل به دنیای آنان راه یافته است و هم مربی است دقیق که با شور و شوق با آنها کار میکند ولی هرگز تواضع خود را از دست نمیدهد و میتواند به آثار هنری کودکان آنطور بنگرد که باید نگریست. چگونه باید به هنر کودکان و نوجوانان نگاه کرد؟ اگر بیننده با آثار بزرگترها آشنا باشد میداند که نگرش و آثار هنری بزرگسالان، در اصل اختلافی با نگرش به آثار کودکان یا نوجوانان ندارد. اگر با اثر هنرمند به دنیای درون و حالات و افکار او راه یافته است، دریافت تازه و دقیقتری از دنیای اطراف خود مییابیم و به نکاتی پی میبریم که بدان توجه نداشتهایم، با اثر یک کودک با دنیای درون او و حالات و افکار او آشنا میشویم. کودکی مرحلهای است از زندگی، با اندیشهها، دریافتها و محسوسات خاص خود که اگر مهمتر نباشد، کم اهمیتتر از مراحل دیگر نیست. به شکلها، رنگها، به ترکیبها و به اندیشه و احساسی که آن را آفریده است، توجه کنید. سیر تکامل آن را در آثار کودکان مختلف ببینید. خواهید دید شادی و شور زندگی و آفرینش چگونه از تمام آنها باز میتابد. شادی و شور و اطمینانی که در ما اثر میکند، ما را به فکر میاندازد و مسئولیتهای مان را در قبال نسل جوان از دیدگاه تازهای در مقابلمان قرار میدهد. هنوز هم اگر فرصتی برای کار با بچههای پیش دبستانی و دبستان داشتم، باز هم بر این عقیده بودم که خودشان نقاشی کنند، خودشان تجربه و کشف کنند و از روی مدل از پیش تعیین شدهای تقلید نکنند. در زمانی که در مدرسه تدریس میکردم، بچهها در سنین ۱۰-۱۱ سالگی دلشان میخواست بعضی از تکنیکها را یاد بگیرند اما تا قبل از آن به دنبال تکنیک و روشهای خاصی نبودند و از روی مدل از پیش تعیینشدهای، نقاشی نمیکردند بلکه تجربیات و کشفیاتشان را از محیط پیرامون به تصویر میکشیدند. هنگامی که نمایشگاهی از آثار نقاشی بچهها در مدرسه برگزار میکردیم متوجه میشدیم که بچهها در این زمان احساس نیاز بیشتری به شناخت رنگها و تکنیکها را دارند و بیشتر به سمت نقاشیهای رئالیستی گرایش پیدا کردهاند. سپس در دوران راهنمایی، دروس هنر توسط دانشجویان رشته هنر به بچهها تدریس میشد. آنها شروع کردند به آموزش تکنیکها و آوردن آثار هنرمندان و بررسی آنها در سر کلاس. مثلاً تابلوهایی از ونگوگ و پیکاسو را به کلاس میآوردند و با بچهها به نقد و بررسی میپرداختند. دیده شد که بچهها با آثاری همچون پیکاسو کمتر ارتباط برقرار میکنند و به راحتی نمیپذیرند بلکه بیشتر تمایل با آثار واقعگرایانه دارند. سپس معلمان آرام آرام بچهها را با آثار هنرمندان ایرانی آشنا کردند و بچهها در ضمن اینکه خودشان کار میکردند با آثار هنرمندان مختلف نیز آشنا میشدند. نهایتاً حاصل اندیشه و فعالیت، به این نتیجه رسید که در یک دورهای باید کاری کنیم که بچه خودش باشد و تحت تأثیر هیچ عامل بیرونی نباشد. تنها در آن زمان این همه تبلیغات در گوشه و کنار برنامههای تبلیغاتی تلویزیونی وجود نداشت و در همه خانهها تلویزیون نبود و اینقدر چیزهای آشفتهای که بچهها را گیج کند و ذهن آنها را مخدوش کند، وجود نداشت. امروز بچهها کمتر خودشان هستند و بیشتر مخلوطی از تأثیرهای مختلف پیرامونشانند. امروزه هنر به سمت بازاری شدن میرود و روز به روز بازار بیشتر به هنر مسلط میشود و شما هنر اصیل را خیلی کم پیدا میکنید. تغییر دادن و دفرمه کردن چیزهایی طبیعی و به خصوص اصراری به زشتنمایی و زیر سوال بردن مفهوم زیبایی و زیباییشناسی و اینکه اصلاً فلسفه زیبایی چیست.
امروز اقتصاد بازار بر همه چیز حاکم شده است حتی بر هنر و هنرمند. امروز کمتر کسی را پیدا میکنید که بیان شفاف ذهنیت و تجربه و احساس خودش را مهمتر از داستان غمانگیز شهرت بداند.
انگیزه اصلی در هنر که در وجود خود هنر است به انگیزه پول و شهرت تبدیل شده است و دیگر هنر نیست. شما همیشه در چهره هنرمند کاشف آرمانی پیدا میکردید که غنایی به زندگی، فکر و احساس میداد، اما حالا او تابلویی برای این که در فلان مکان قرار بگیرد کار میکند و در حقیقت کالا ایجاد میکند و این هنر نیست و این یکی از غمانگیزترین اتفاقات قرن ماست که متأسفانه وارد حیطه هنر کودک هم شده است.
ماحافظان دوران کودکی هستیم، بگذاریم بچهها خودشان باشند و بتوانند با آهنگ وجودی خودشان حرکت کنند و این قدر دخالت نکنیم و اجازه دهیم خودشان انتخاب کنند. حداقل تا شروع دبستان بچهها را آزاد بگذاریم تا خودشان تجربه کنند، خودشان هر چیزی را حس و درک کنند و از هرگونه آموزش پرهیز کنیم و نخواهیم بچهها قالب بزرگترها را بگیرند. بلکه اجازه دهیم آنها به آن چیزی که خالق هستی در وجودشان قرار داده است، پی ببرند.
البته در حال حاضر نسبت به گذشته خیلی فرصتهای بیشتری به بچهها برای بروز خودشان داده میشود و رسمیت هنر بچهها خیلی بهتر شناخته شده است.
مثلاً یک کیلومتر کاغذ میگذارند تا بچهها نقاشی کنند و یا هنرمندی از نقاشی بچهها در شعرهای کوتاهش استفاده میکند و احساس میشود که بچهها همه جا هستند.
اگر پرواز ذهن بچهها را در محدودههای کوچک حبس نکنیم و بگذاریم این پرواز ادامه پیدا کند از میان آنها هنرمندانی پیدا خواهد شد که حرفی نو برای گفتن دارند. اما اگر آنها را به نمره، رتبه و مسائلی از این قبیل محدود کنیم، آنها هم کسانی خواهند شد که برای بازار کار میکنند.
هنرمند نباید اجازه دهد که بازار بردهای از او بسازد در اختیار خودش.