آموزش هنر به کودکان برای زندگی دموکراتیک

سخنرانی ویکتور لوونفلد[1] توسط اولیویا گود[2]

بسیاری از تحقیقات آموزش هنر به بیان توسعه شیوه های تفکر و عمل دانش آموزان اختصاص داده شده است، و توسعه استعدادهای مختلف را از نظر احساسات فردی توصیف می کند. امروز ، من بر این نکته تمرکز خواهم کرد که چگونه توانایی های منحصر به فردی که از طریق تجربیات در هنر ایجاد می شوند، می توانند به ویژگی های ذاتی افرادی تبدیل شوند که  تشکیل دهنده یک جامعه دموکراتیک خواهند بود.

شهروندان خودآگاه جامعه دموکراتیک

اجازه دهید با تآکید بر اهمیت تجربیات اولیه و مکرر آموزش هنری که ریشه در خودآگاهی فردی و روحیه جستجوگری دارد، شروع کنیم. کودک با بازی آزادانه با مطالب، تصاویر و ایده ها به درک «خود» می پردازد. غوطه ور شدن در جهان پیرامون، به کودک اجازه می دهد به طور واضح خودِ جداگانه خود، یا به اصطلاح خود منحصر به فرد خودش را ایجاد کند. البته آنچه در اینجا مهم است این است که  منحصر به فرد بودن محصول هنری مهم نیست، بلکه ارتباط عمیق بین کودک، فرآیند تولید اثر و محصول نهایی مهم است. کودک توانایی توجه ظریف به جهان و تعاملات خود با جهان مادی را ایجاد می کند. این توجه مبتنی بر ترس از جهان نیست، بلکه بر اساس شگفتی و آگاهی از توانایی های خود و تعامل با جهان است.

یک کودک یا نوجوان در نقاشی ، فیلمبرداری یا مثلا جستجوی تصاویر در ابرها یا لکه های جوهر به حالتی دست می یابد که به شدت از تجربه درونی و زندگی خود آگاه است. این نه سفری به درون و نه سفری خارج از این جهان است، بلکه ظرفیت توسعه یافته برای آگاهی از فرآیند «خود» است که از طریق آن شخص به وضوح متوجه دنیایی از اشیا و ایده ها می شود و با آنها در تعامل است.

این فرد آگاه و متعهد چگونه در یک جامعه دموکراتیک مشارکت می کند؟ اولا، به واسطه آگاهی بالا و احساس قدرت تاثیرگذاری، این اعتقاد در او بوجود می آید که می تواند جهان را شکل دهد. اساسا اعتقاد و باور به قدرت خلاقانه افراد معمولی ریشه در هر جامعه دموکراتیک دارد. به عنوان شهروندان دموکرات ، باید باور داشته باشیم که آنچه انجام می دهیم بر جهان پیرامون ما تأثیر می گذارد و اینکه آنچه انجام می دهیم تفاوتی در اطراف ما ایجاد می کند.

ثانیاً، هر فرد مستقل، باید بتواند احساس تنهایی و  انزوا را تحمل کند. به طور متناقض، پیش شرط پیوستن کامل به زندگی دموکراتیک، توانایی حفظ احساس هویت در زمان غوطه ور شدن در یک گروه است.

کارل راجرز در مطالعات خود در مورد خلاقیت، خودانگیختگی یا انگیزه های درونی را به عنوان یکی از اجزای ضروری فرایند خلاقیت تشخیص داد. زیرا خلاقیت سازنده مسئولیت است و فرد فرموله کردن و حل مشکل را بر عهده می گیرد. افرادی که عمیقاً جهان را از طریق تفکر و عمل خلاقانه درک می کنند، یاد می گیرند مطالبه گر باشند و آسیب پذیری خود را در مواجهه با مشکل خویش بپذیرند. ما این قدرت را داریم که از جهان سوال بپرسیم، پرسش ها را ساختاربندی کنیم – و مسئولیت پیگیری این تحقیقات، برای شکل گیری پاسخ ها را بپذیریم.

این مشاهدات را می توان با توصیف ویکتور لوونفلد در مورد آسیب ناشی از مدرسه و فرزندپروری بسیار محدود کننده در ارتباط دانست که در آن کودکان توانایی درک و بیان افکار و ادراکات خود را ندارند. همانطور که لوونفلد مشهور می گوید: “با تجربه تاثیر مخرب جزم گرایی سفت و سخت و بی احترامی به تفاوت های فردی، می دانم که فشار و اجبار مشکلات را حل نمی کند و اساس روابط انسانی معمولاً در خانه ها و مهدکودک ها ایجاد می شود.” (1952 ، (p.ix) لوونفلد معتقد بود که نظم و انضباط شدید و نبود فرصت برای بیان خلاق افرادی را ایجاد می کند که مستعد کنترل تمامیت خواه هستند.

یادآوری این نکته مفید است که ما به عنوان مربیان، شهروندان یک جامعه دموکراتیک را ایجاد می کنیم، نه آنقدر که دانش آموزان را با ایده ها یا حقایق مربوط به دموکراسی پر کنیم، بلکه با ایجاد شرایطی که کودکان از طریق آنها لذت ها ، نگرانی ها و مسئولیت های زندگی دموکراتیک را تجربه کنند.

تشکیل صدا برای گفتگوی دموکراتیک

آموزش هنری از هر فرد در بیان داستان خود حمایت می کند. اگرچه داستانهایی که کودکان و نوجوانان امروزی بیان می کنند اغلب از نظر محتوا و ساختار بسیار متفاوت از داستانهایی است که کودکان در آثار کلاسیک ویکتور لوونفلد نشان می دهند، اما داستانها همچنان همانطور که لوونفلد توصیف کرده است، به عنوان وسیله ای برای “خودشناسی” عمل می کنند. از طریق آموزش هنری با کیفیت، دانش آموزان با طیف وسیعی از ابزارها آشنا می شوند و مهارت های مورد نیاز برای نشان دادن تجربیات خود را در آنها توسعه می دهند.

از طریق ارتباط با رسانه ها و با روش های زیبایی شناسی و نظری، دانش آموزان تجربیات زندگی خود را در تصاویر، کلمات، صداها ، حرکات  نشان می دهند.

کودک از طریق فرایند ساخت و بازسازی داستان، تصویرِ هنرجو/هنرمند/سازنده خود را می سازد. ساختار «خود» فقط از آنچه اتفاق افتاده، یا آنچه تجربه کرده است شکل نمی گیرد، بلکه از نحوه درک و تفسیر این تجربه – در زمان تجربه اولیه و تأملات بعدی – نیز تشکیل می شود.

بنابراین دانش آموز/هنرمند/سازنده، خود را از طریق به یاد آوردن احساس، تجربه زنده و سپس تفسیر، شکل دهی مجدد این تجربه احساس شده در شکل مادی، با استفاده از سیستم های معنا که توسط دیگران ایجاد شده است شکل می دهد.

خود، یک جامعه است ، مجموعه ای از بسیاری از روش های احساس، بودن، درک، دریافت، تفکر، ایجاد و بیان. خود منسجم، متحد و واحد نیست. این خود که مجرد و منسجم نیست ، نیازی به ناسازگاری ندارد. آموزش در هنر، ظرفیت مشاهده و درک پیچیدگی خود را ایجاد می کند. آموزش هنر ظرفیت بیان دقیق و فصیح تجربه را برای توسعه روشهایی که به وسیله آنها خود و معنای مشترک ایجاد می شود، توسعه می دهد.

یک فرهنگ واقعاً دموکراتیک باید از صداهای زیادی تشکیل شده باشد. از طریق آموزش هنری با کیفیت، دانش آموزان تجربیات خود را به خاطر می آورند و نشان می دهند. آنها داستانها و تصاویر منحصر به فرد خود را تدوین می کنند. صداهایی را ایجاد می کنند که از طریق آنها گفتگوی دموکراتیک عمومی شکل می گیرد.

الگوسازی جوامع گفتمانی دموکراتیک

از طریق آموزش هنری ، دانش آموزان مهارت های پیشرفته ای را برای درک معنای دیگران ایجاد می کنند. از طریق آموزش هنری با کیفیت، کودکان و نوجوانان ظرفیت احترام به تفاوت های معنایی را افزایش می دهند. از همه مهمتر ، تعامل با هنرها به کودکان و نوجوانان  می آموزد که پیچیدگی را به عنوان لذت و امکان درک کنند. افزایش خودآگاهی تا افزایش آگاهی و شناخت از دیگران گسترش می یابد.

وقتی کسی در جستجوی تصاویر در لکه های جوهر با دیگران بازی می کند، متوجه می شود که بغل دستی اش اغلب تصاویر کاملاً متفاوتی را مشاهده می کند. گاهی یک تذکر جزئی باعث می شود یکی آنچه را که دیگری می بیند ببیند. گاهی اوقات یک طرح یا مکالمه گسترده می تواند دیدگاه بغل دستی را به اشتراک بگذارد. در موارد دیگر ، حتی پیچیده ترین توصیفات و اصرارها نمی توانند یکی را به دیدن آنچه دیگران می بینند، جلب کنند. از طریق این بازی لذت بخش ، دانش آموزان ادراک از واقعیت را تشخیص می دهند. این بازی ساده، درک عمیقی از منحصر به فرد بودن ادراکات هر فرد و تشخیص هوشیارانه این موضوع را دارد که ما یک فرد جمعی هستیم که جهان را کاملاً متفاوت می بینیم.

از طریق آموزش هنری ، دانش آموزان مهارت هایی را برای مشارکت در طیف گسترده ای از هنر فرا می گیرند. درک آنها با یادگیری استفاده از چارچوب های مختلف برای در آموزش هنری که تجربه می کنند ، تقویت می شود. آنها استراتژی های زیادی را برای معنا سازی امتحان می کنند.  آنها به تفکر و جمع آوری راه های درک ، دیدن ، بودن در جهان می پردازند. آنها عادات ذهنی مختلفی را شکل می دهند که می توانند به عنوان عدسی هایی برای مشاهده هنر و تجربیات زندگی خود مورد استفاده قرار گیرند.

تجسم تجربیات هنری مرز بین تجربه خود و تجربیات دیگری را محو می کند. از طریق آثار هنری، دانش آموزان با ادراکات متفاوت دیگران را که در زمان ها و مکان های دیگر واقع شده اند، در نژادها، جنسیت ها، سنین، کلاس ها و توانایی های دیگر مواجه می شوند. از طریق هنر ، به دیگر موجودات علاقه مند می شود و به توانمندی ها و ضعف های خود آگاه می شوند.

دموکراسی نمی تواند در کنار استبداد بی اعتنایی اکثریت بر اقلیت های مختلف عمل کند و همچنین زمانی که اقلیت های قدرتمند منافع و نیازهای اکثریت را نادیده می گیرند، نیز نمی تواند کار کند. دموکراسی ایجاب می کند که فرد تفاوت را نه به عنوان حمله به خویشتن، بلکه به عنوان دعوت به خودی کاملتر و بازتر که احساسات و تجربیات دیگران را در ادراکات خود از جهان و مشارکت در تصمیم گیری جمعی ادغام می کند، بپذیرد.

آموزش هنری با کیفیت افرادی را ایجاد می کند که تمایل و مهارت هایی برای تشکیل اجتماعات گفتمانی، فضاهایی با معنای مشترک و مورد مناقشه دارند. افزایش آگاهی از منحصر به فرد بودن ادراکات و دیدگاه ها افرادی را ایجاد می کند که توانایی برقراری ارتباط با دیگرانی را دارند که اعتقاداتی متفاوت از عقاید خود دارند. آنها تنها بر اساس یکنواختی اغلب تصور شده با دیگران احساس همبستگی نمی کنند. تصمیم گیری، برنامه ریزی، بازبینی در یک جامعه دموکراتیک مستلزم افرادی است که ظرفیت همدلی و تخیل را دارند.

 

[1] ویکتور لوونفلد اتریشی (۱۹۰۳–۱۹۶۰) استاد آموزش هنر در اتریش در دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا بود. ایده های او بر بسیاری از مربیان هنر در ایالات متحده پس از جنگ تأثیر گذاشت. 

[2] اولیویا گود ، هنرمند و مربی آمریکایی است که به دلیل نقاشی های دیواری و موزاییک های هنری عمومی شهرت دارد و مدیر موسس کارگاه های مارپیچ است. گود استاد دانشگاه ایلینویز در شیکاگو بود و در تیم نویسندگی هنرهای تجسمی برای استانداردهای ملی هنرهای بنیادی نسل بعدی حضور داشت.

انتخاب و ترجمه : ریحانه علویان

شهریور 1400

منبع