دو دیدگاه اساسی در آموزش خلاق برای کودکان و نوجوانان

 لیلا قاسمی/ کارشناس علوم تربیتی /مربی کودکان.

قاسمی، لیلا، دو دیدگاه اساسی در آموزش خلاق برای کودکان و نوجوانان، ماهنامه جهان هنر، سال اول، شماره ۲، اردیبهشت ،1385 صفحه ۴۱.

 کلام آغازین خود را با اندیشه پر ریشه «اسمایلز» شروع می‌کنم: «کسانی که بند گهواره کودکان را به دست دارند از آنها که زمان حکومتی را در دست گرفته‌اند؛ مؤثرتر و با نفوذتر هستند.» دیدگاه نخست: ویژگی‌های اساسی آموزش خلاق برای کودکان و نوجوانان. فکر می‌کنید کار یک معلم خلاق نقاشی کودکان، کار یک سفالگر است یا کار یک باغبان؟ آیا تا به حال به کار یک سفالگر دقت کرده‌اید؟ به فعالیت یک باغبان چطور؟

همین‌طور که می‌دانیم در سفالگری، این نقش سفالگر است که تعیین‌کننده است و محصول دست او چیزی را تعیین نمی‌کند، و یا به عبارتی ذاتی محصول، هیچ نقشی در شکل‌گیری آن ندارد و چگونه بودن محصول را سفالگر تعیین می‌کند نه خود محصول، ولی باغبان تنها شرایط و عوامل فضای رشد را برای محصول آماده می‌کند. محصول ذاتاً با فراهم بودن شرایط رشد و نمو می‌کند. باغبان در شکل، اندازه و کیفیت محصول نقش مستقیم ندارد و انتظار نمی‌رود که محصول دقیقاً همان ویژگی‌های دلخواه او را داشته باشد.

زیرا کار باغبان حذف عوامل بازدارنده، رشد و ایجاد محیطی است که گیاهان و گل‌ها هر کدام ویژگی‌ها و خواص ذاتی خود را داشته باشند، باغبان شیفته آن است که نویی از گل برآید که در اوست. «پیر دوکه» ابراز می‌دارد: بر حسب گفتار «پستالوزی» برای رسیدن به این اهداف خلاق در آموزش باید در محیط حس ابداع بیش از هر قسمت دیگری باشد در حقیقت به منزله یک باغبان باشد نه به مانند یک کوزه‌گر. حس ابداع، وسیله اصلی ایجاد «ذاتیت» به شمار می‌آید، لیکن ایجاد این شخصیت به اجبار و یا به تقلید از نمونه‌های کلیشه‌ای انجام‌پذیر نیست. مسلماً کودک ممکن است از راه تقلید چیزی بیاموزد ولی نمی‌تواند به این طریق افکار خود را تشریح و تنیم نماید. چیزی که فرا خواهد گرفت آن است که حس ابداع را فقط به هر صورت ظاهر آشکار سازد و از همه مهمتر آنکه نادرستی را خواهد آموخت و عمیقاً را یاد نگرفته است و همچنین عادت خواهد کرد به این که از شخصیت اصلی خود به دور باشد و در حقیقت غیر از آنچه که هست نمایش دهد. تنها دلخواه او این خواهد بود که در اجتماع غوطه‌ور گردد و اجتماع به جای او فکر کند و عمل کند.

اصول آموزش _ مبنای کلی گفتگو

خانم «توران میرهادی » در باب گفتگو و حل مشکلات کودکان به پنج اصل کلی اکتفا می‌کند:

در هر حال حقیقت را باید به کودکان گفت

پاسخ ها باید در حد توانایی درک کودک باشد.

کودکان را باید به تفکر و اکتشاف وادار کرد.

باید به کودکان پاسخ ساده داده شود

به کودکان باید صمیمانه پاسخ داده شود.

 همچنین «جین کوپر بلاند » کارشناس سرشناس آمریکایی و مربی هنر کودکان در موزه هنرهای معاصر نیویورک به صورت چهارگانه از اهداف آموزش نقاشی برای کودکان را اینگونه بر می‌شمارد:

به کودکان فرصت و وقت اکتشاف داده شود و برای کشف تشویق گردند

تشویق کودکان برای بیان آزادانه اندیشه و احساساتشان.

پذیرش و احترام به کار خلاق کودک.

آموزش تکنیک‌ها در صورت لزوم.

«آرنو استرن» هدف‌های مطلوب آموزشی را اینگونه بر می‌شمارد: آنی و آتی.

انتظاراتی که از حدود « آنی » تجاوز می‌کنند عبارت از: آمادگی سلیقه، بیدار ساختن نیاز زیبایی‌شناسی و تمایل به اخذ تماس با هنر.

اثرهای آتی از این فعالیت‌ها مشتق می‌شود: آزادی، شکفتگی و تحریک توانایی‌های نظاره‌ای که نتیجه این فعالیت از لحاظ بشری و هنری اثری عمیق باقی می‌گذارد. کودک از تفضل هنر ساعاتی مملو از شعف فوق العاده‌ای را گذرانده است که اگر والدین او (بعضی از شرایط جانبی دیگر ) به او اجازه دهند این ساعات ممکن است خیلی تکرار شود. از مسائل مهم دیگر در اصول آموزشی مطالب زیر حائز اهمیت می‌باشند:

ارائه سرنخ های آموزشی برای این که کودک جستجوگر بار آید و به مفاهیم خاص خود برسد.

برخورداری از برنامه‌های آموزشی خلاقی که تنها بر اساس یک مهارت خاص هنری پی ریزی نشده باشد بلکه از جنبه‌های متفاوت آموزشی، تربیتی برخوردار باشد.

ایجاد انگیزش ذهنی کودک از طریق کتاب‌ها، اسلایدها، عکسها، نوارهای موسیقی مناسب، متن ها، جمله‌ها و غیره.

پی‌ریزی تنوع در برنامه‌ریزی هنری.

«دان هوفنر » مکتوب نموده است: « به نظر من این طریقه (فعالیت‌های آزاد و خلاق) برای مهیا کردن کودک و برای اینکه بدون ترس و اضطراب در قلمرو رنگ داخل شود که به این طریق دنیای درونی خود را پر مایه‌تر سازد طریقه منطقی می‌باشد.»

 اگر قبول داشته باشیم که اولاً باید نیروهای باطنی کودک را طوری به طرف این وسیله بیان حال هدایت کنیم که تشدد بین محیط درونی او و محیط بیرونی کاسته شود و در ثانی با قرار دادن تصویر در تبعیت انضباطی از کارکردهای زبان رنگ‌ها و اشکال ایجاد می‌نماید، کودک را در راهی خواهیم گذارد که به ارزش حقیقی خود دست یابد، در این موقع تدوین روشی که به وسیله آن دنیای درونی، دنیای برونی را مجسم نماید امکان‌پذیر می‌گردد.

در کتاب مقدمه‌ای بر روانشناسی نقاشی کودکان از «ژان پیاژه» درباره لزوم فعالیت‌های خلاق چنین نقل می‌شود:

« برای آنکه کودک به تعادل عاطفی و ذهنی دست یابد ضرورت دارد عرصه‌ای از فعالیت‌ها وجود داشته باشد که چندان در قید محدودیت عوامل خارجی نباشد و فرصت لازم برای جذب را فراهم سازد.»

 دیدگاه دوم: برخی از فعالیت‌های ضروری و ویژگی بسیار مهم یک آموزش دهنده ( کاربردی)

هم احساس شدن با کودکان در یک کشف تازه در کلاس و بیان سریع احساسات به کودک.

ارائه مناسب از آثاری که در آن کشفی تازه می‌باشد و نشان دادن به کودکان دیگر.

تشویق به جا و تأثیرگذار.

نشان دادن چهره‌ای نشاط و گرم و خودداری از بی‌تفاوتی نسبت به کارهای کودکان.

صبوری در ایجاد خلاقیت، شیفته کار با کودکان

صادقانه گوش فرا دادن به رویاهای شگفت‌انگیز و اندیشه کودکان و یادگیری از آنان برای طرح‌ریزی برنامه مطلوب آموزشی و نهایتاً حل مشکل کودکان.

سرچشمه ناب اطلاعات دقیق و مناسب کودک بودن

برخورد مناسب و لطیف، دارا بودن کلام و ادبیات مخصوص کودکان در گفتگو با آنان و به کار بردن کلمات ساده، زیبا و ماهرانه برای ارائه موضوع‌های آموزشی.

دارا بودن زبان صریح و سالم در ارائه موضوعات آموزشی.

دوری از زبان نامفهوم و مبهم در ارائه موضوع‌های آموزشی.

همه مسئولیت‌های کاری، اجرایی و هنری را به گردن کودکان انداختن، چون کودکان می‌دانند چنین معلم‌هایی که افکاری مغشوش دارند و سردرگم و ناتوان در انجام امور هنری بی هنر هستند و نتیجتاً کودکان کمتر به آنان اطمینان می‌کنند و کمتر از او کمک می‌خواهند و نهایتاً کیفیت آموزشی نامطلوب خواهد شد.

ایجاد بحث و سوال و جواب برای کار کودکان، وادار کردن کودکان به تفکر با ایجاد پرسش و پاسخ و استفاده از آموزش غیر مستقیم برای کودکان.

رفتار معلم با کودکان باید به گونه‌ای باشد که در زمان فعالیت‌های هنری با معلم احساس ترس نکنند که نهایتاً نتوانند آنچه را که دوست دارند بکشند و یا بیان کنند و یا در زبان تصویری به کار برند. او همیشه باید طوری رفتار کند که کودکان با کمال دوستی حرف‌ها و ناگفته‌های خود را بیان دارند.

او باید در به کار بردن صدای خود مهارت داشته باشد به موقع به صدای خود اوج یا فرود بدهد و با صدای خود ذوق و شوق در کلاس ایجاد کند صدای او باید صدای آهنگین، خوش، بلند و رسا باشد.

آموزش دهنده نباید همه مسائل را در شک و تردید بیان کند. ممکن است در زمینه‌ای کمتر اطلاعات داشته باشد و این را به کودکان می‌گوید ولی اگر همیشه اینطور باشد، نمی‌تواند در کار آموزش خود موفق باشد.

شاید یکی از مهمترین مسائل در عرصه معلمی کودکان شناخت دنیای هنر باشد. معلم باید توانایی درک هنر روز، درک و فهم مطالب جالب هنری و استعداد فهم مطالب غیر هنری و آزاد را هم داشته باشد.

در پایان این مجمل، امیدوارم مرهون لطف الهی باشیم و خدمت او را خدمت به خلق او بدانیم .

کلام آخر : یک بوسه مادرم بود که مرا نقاش کرد . «رافائل»