هنر و کودکان خردسال
(فریبا کیهانی، محقق و کارشناس هنر کودکان پیش دبستانی)

کیهانی، فریبا، هنر و کودکان خردسال، ماهنامه جهان هنر، سال اول، شماره دوم، اردیبهشت 1385، صفحه 37-39.

کودک از همان آغاز ورود به زندگی یاد می‌گیرد و یادگیری او متوقف نمی‌شود. او با این ابزار، نیازهایش را مرتفع می‌سازد. روز به روز، ساعت به ساعت و حتی لحظه به لحظه تغییر می‌کند. هر تغییری که در زندگی کودک رخ می‌دهد، به این معناست که رشد کرده و بزرگتر شده است.

هنر به عنوان زمینه‌ای برای رشد همه جانبۀ کودک است. از طریق هنر، کودک می‌تواند ابتدا محیط انسانی و جسمی خویش را بشناسد و سپس آنها را کنترل کند. هر ماده‌ای که کودک خلق می‌کند نشانگر سنجش، انتخاب و تأکید اوست. او احساسات و تجارب خود را با نشانه‌ها برای ما توصیف می‌کند. از طریق همین روند انتخاب و تأکید است که کودک تدریجاً از تغییرات پی در پی احساسی خود می‌کاهد و تجارب خود را عینیت و فردیت می‌بخشد.

این واقعیتی است که کودک تحت تأثیر شرایطی که برایش فراهم می‌گردد، یاد می‌گیرد. شیوه یادگیری و تجربه هنری کودک نیز در ارتباط با هدایت والدین، مربیان و اطرافیان او تأثیر می‌پذیرد. امروزه در بیشتر مراکز پیش دبستانی برنامه‌های هنری بخشی از فعالیت روزانه کودک را در بر می‌گیرد. در بسیاری از مراکز هنری مربیان تخصصی با کودکان به تجارب هنری می‌پردازند. بسیاری به هنر کودکان خردسال به عنوان زمینه‌ای ساده و جذاب برای تجربه می‌نگرند. در زمینه آموزش هنری کودکان نظرهای مختلف و گاه متضادی وجود دارد.

کمی تأمل کنیم! «کودک کیست» «چه می‌خواهد» «چه نیازی و چه علایقی دارد.» ما به عنوان مربی هنر می‌خواهیم کودک را به کجا برسانیم؟ ایده‌آل برای کودک کدام است؟ آنچه در ادامه‌ی مطلب می‌آورم بخش‌هایی از چند دیدگاه دربارۀ  آموزش هنر است. در 50 سال گذشته 3 دیدگاه اصلی بر آموزش هنر کودکان خردسال در دنیا تأثیر گذاشته است.

گرایش کودک محور: کودک به عنوان آفریننده و فردی که خلق می‌کند.

نیازها و علایق کودک محتوی ساختار این برنامه است، معلم یک تسهیل‌گر است. این دیدگاه تجربه‌های هنری کودک را انعکاس روند رشد خود انگیخته و طبیعی کودک ارزیابی می‌کند. اگر محیط و امکانات مناسب باشد، سرشت طبیعی هنری کودک آشکار و سبب بروز احساسات هنری وی می‌شود. کودک در شرایط مناسب به فعالیت هنری می‌پردازد. هرگونه دخالت بزرگسال مانع از بروز خلاقیت خود به‌خودی کودک می‌شود.

گارد نرو دیویس (1993) سنین 2 تا 5 سال را سنین طلایی حلاقیت کودک نام می‌برند. آنها معتقدند: خلاقیت می‌تواند خیلی زود با دخالت بزرگسال خشک شود و از بین برود. کودک یک هنرمند خلاق است. او می‌تواند از انجام فعالیت هنری لذت ببرد. کودک دنیای خود را نشان می‌دهد. او نگرانی، خشم و تخیل خود را در هنر ابراز می‌کند. هر کودک توانایی خاصی در ابراز هنری خود دارد و اغلب در فعالیت آزاد و ارزش آن آشکار می‌شود. سال‌هاست در کشورهای مختلف دنیا به این نگرش توجه می‌شود.

گرایش موضوع محور: کودک به عنوان کسی که معانی را می‌سازد: در چنین ساختاری طبقه‌بندی و سازماندهی دانش و اطلاعات اهمیت دارد. نقش اصلی معلم انتخاب محتوی و انتقال دانش، تقویت مهارت و ادراک است. برنامه‌ی آموزش و هنر به عنوان جزیی از آموزش عمومی است که هدف آن آموزش مهارت‌های دایمی نظیر مشاهده، تفسیر جهان هنری، تفکر نقاد و فراگیری تاریخ و میراث فرهنگی است. این روش بر مهارت‌ها و فرآیند تفکر تأکید ویژه دارد. کودکان می‌توانند هنر را بشناسند و آن را نقد کنند هدف این روش و توانایی تفسیر معنای از طریق تصویر و سواد تصویری می‌باشد که از طریق چهار رشته حاصل می‌شود: 1- زیبایی شناسی 2- نقد هنری 3- تاریخ هنر 4- خلق هنر

این نظریه معتقد است که کودک هنگام خلق یک اثر هنری، با شناخت از مباحث هنری می‌تواند به کار خود غنای بیشتری بخشد. آغاز خلق هنری جستجوی فردی برای بیان عقاید است. در سال 1995 کرلاواژ (kerlavage) در مجله‌ی تحقیقی‌اش می‌نویسد: کودکان سه ساله به آثار هنری با موضوع‌های آشنا، عکس‌العمل نشان می‌دهند. آثاری که تصاویر واضح دارند، شامل رنگ‌های روشن و متضاد و دارای ترکیب‌بندی ساده و ارتباط فضایی مشخص هستند. پاسخ کودکان خردسال به هنر بر اساس تجارب احساسی آنهاست. عده‌ای معتقدند معقولاتی مانند نقد هنری و تاریخ هنر برای کودکان خردسال مناسب نیست. زیرا دانش آنها از هنر زمان خود اندک است. اما عده‌ای معتقدند که کودکان خردسال توانایی درک تاریخ هنر و گفتگو دربارۀ هنر را دارند. نیوتن (1995) دریافت که کودکان از سه سال به بعد می‌توانند آثار هنری را توصیف کنند. کودکان هنگام گفتگو از یکدیگر می‌آموزند به هم گوش می‌دهند و پاسخ می‌دهند و با هم ارتباط می‌گیرند. حتی گاهی از حرکات بدنی برای پاسخگویی استفاده می‌کنند آنان می ‌وانند تجسم کنند. لابه لای یک نقاشی راه می‌روند و دربارۀ آنچه می‌بینند، داستان‌های تخیلی می‌نویسند.

چند پیشنهاد برای مربیان کودکان خرسال:

کودکان را تشویق کنید تا گفتگو کنند و کارهای هنری دیگران را تفسیر کنند.

نمونه‌هایی برای تقویت مهارت‌های دستی آنها در زمینۀ برش و کار با چسب تدارک ببیند.

استفاده از نمونه آثار هنرمندان و ساخته‌های کودکان برای زمینۀ گفتگو تهیه کنید.

فراهم کردن نمونه‌هایی از آثار کودکان برای مشاهده (کودکان خردسال به طور غریزی از یکدیگر می‌آموزند)

گرایش جامعه محور (کودک در یک بافت اجتماعی)

انجمن‌های هنری نقش مهمی در برنامه آموزش هنر معاصر ایفا می‌کنند. این انجمن‌ها شامل معلمان، دانش‌آموزان، پرسنل آموزش و گروه‌های محلی شامل والدین، اعضای انجمن‌های محلی و هنرمندان به طور فعال درگیر برنامه‌های هنری کودکان می‌شوند. این پیوند سبب می‌گردد کودک به بسیاری از آداب و رسوم ملی احترام گذارد. کودک درباره‌ی هنر، پیشینه‌ی آن و انوع متفاوت هنر در تجربه‌های انسانی شناخت پیدا می‌کند. این برنامه تلاش می‌کند راه‌هایی جهت پیوند بین فرهنگ‌ها به‌وجود آورد.

ویگوتسکی یکی از نظریه‌پردازان روان‌شناسی کودک (1978) معتقد بود یادگیری زمانی آغاز می‌شود که بین کودک و مردم ارتباط برقرار گردد. کودک خردسال تحت تأثیر گرایش‌های تاریخی، اجتماعی و فرهنگی زمان خود قرار دارد. به این ترتیب والدین، مربیان همه در روند یادگیری کودک نقش مؤثری دارند. در حقیقت رشد هنری کودک تابع فرهنگ او است. او با نمادهای فرهنگی میل به برقراری ارتباط با محیط پیدا می‌کند. نخستین خط‌خطی‌های کودکان از آن تأثیر فرهنگی روی این نیروها اثر می‌گذارد. (فلدمن 1980)

چند پیشنهاد برای مربیان کودکان خردسال

با کودکان به موزه بروید و درباره تاریخ هنر و فرهنگ کشور گفتگو کنید.

با هنرمندان در کلاس ملاقات کنید.

منابع مختلف تهیه کنید تا کودکان فرصت کنجکاوی و کشف درباره محیط پیرامون خود پیدا کنند.

کودکان را تشویق کنید آثاری خلق کنند، آنها را نام‌گذاری کنند و دربارۀ آنها گفتگو نمایند.

در یک نگاه کلی دیدگاه اول روی آزادی بیان و خلاقیت هنری کودک تأکید دارد. دیدگاه دوم بر اساس نظریه رشد شناختی کودک پایه‌ریزی می‌شود. کودک با شناخت از مبانی هنر می‌تواند به خلق هنری برسد. در دیدگاه سوم آموزش هنر سبب رشد توانایی‌های کودک و شناخت او از خود می‌گردد. به این ترتیب او می‌تواند ارتباط خود را با جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کند، درک نماید. کودک خردسال از طریق هنر موجودیت خود را بیان می‌کند.

برای تفسیر و درک تفکر جدید درباره آموزش هنر کودکان خردسال لازم بود این سه دیدگاه را مرور کنیم. این تفکر جدید از سال‌های 1960-1970 مطرح شد. در رجیوامیلیا، شهری در شمال ایتالیا جریانی تعاملی و فراگیر بین کودک، والدین و جامعه به وجود آمد. مربی علاقه‌مندی به نام مالاگازی روی این نظریه کار کرد. این نظریه معتقد است یادگیری یک فعالیت مشارکتی بین کودک و بزرگسال است. هنر بخش ضروری و مهم فعالیت‌های کودکانه است. هنر به صورت موضوعی جداگانه آموزش داده نمی‌شود، به عنوان موضوعی در کل برنامه‌ی کلاس کار می‌شود. هنر مانند موسیقی، عکاسی، کار با مواد مختلف، حرکات موزون یکی از چندین زبان ممکن برای کودک است تا او بتواند شیوه بیان خود را بیابد. معلمان اهداف برنامه‌ای وسیعی دارند، اما آنها برنامه را مطابق با علایق کودکان پیش می‌برند. ارتباط کودکان با یکدیگر و بزرگسالان اجزای ضمنی یادگیری می‌باشد. تمامی مربیان در کنار هم محیطی خوشایند ایجاد می‌کنند تا کودک را به یادگیری تشویق کنند. آنها هنگام کار کودکان را مشاهده می‌کنند، به پاسخ‌های آن گوش می‌دهند، با هم گفتگو می‌کنند و در جهت نیازها و علایق آنها برنامه‌ریزی آینده را انجام می‌دهند.

یک تجربه هنری

در سی ارت (cyert) مرکز آموزش کودکان خردسال در شهر پترزبورگ، اصول آموزش رجیو امیلیا هر روزه با کودکان سه ماهه تا پنج سال تجربه می‌شد. در مدت یک ماه تمامی مربیان این مرکز محیطی را برای کودکان فراهم کردند تا آنها بتوانند در مورد نور، رنگ و انعکاس آن کنجکاوی کنند. آنها به علایق کودکان توجه کردند و از این فرصت برای رشد توانایی‌های بصری و ادراکی آنها سود بردند. این موقعیت برای تقویت مهارت خواندن و سواد آموزی اهمیت داشت.

نور صبحگاهی از یک پنجره عریض وارد کلاس می‌شد. مربیان (سه مربی و یک مربی هنر) و کودکان با هم به نور و انعکاس آن روی زمین و ودیوارها و حرکت مواج آن روی میز آّب بازی توجه می‌کردند. چند پسر و دختر 2 و 3 ساله سبد معکب‌های چوبی را روی زمین می‌کشیدند بدون آنکه با هم گفتگو کنند در کنار هم ساختمانی می‌ساختند نوار باریکی از نور روی آن می‌تابد. پنجره مکانی بود که کودکان به آن علاقه نشان می‌دادند. یک فعالیت ساده آغاز شد. یکی از مربیان یک ساعت شیشه‌ای شنی سه دقیقه‌ای را روی لبه پنجره قرار داد. توجه کودکان به ساعت شنی جلب شد، مربیان مشاهده کردند یک کودک 2 ساله و چند کودک 3 ساله به تماشای آن مشغول شدند. بیرون پنجره لانه‌ای برای غذای پرندگان موجود بود. والدین این لانه را به مرکز اهدا کرده بود. بسیاری از کودکان به کنار پنجره آمده‌اند و غذا خوردن سنجاب‌ها و پرنده‌ها را مشاهده کردند. کودکان به این محوطه بسیار علاقه‌مند بودند.

مربیان به کودکان کمک می‌کنند تا نخستین ارتباط را با نور برقرار کنند. ابتدای سال والدین تعدادی بطری شفاف حاوی آب به رنگ‌های مختلف، انواع مهره و مواد دور ریختنی در اختیار مرکز قرار دادند. نور به شیشه‌ها می‌تابید آب شیشه‌ها رنگ‌های مختلفی را روی زمین و دیوار منعکس می‌کرد. یکی از مربی‌ها کاغذ سفید را روی میز پهن کرد، نور از شیشه‌ها گذشت و روی کاغذ نقاط رنگی به وجود آمد. موسیقی پخش شد. گروه‌های کوچکی از کودکان دعوت شدند تا روی کاغذ بیایند و لکه‌های رنگی را از نزدیک مشاهده کنند. بعضی از کودکان 2 ساله روی کاغذ نقاشی کردند. بعضی روی کاغذ حرکات مختلف انجام دادند. عده‌ای روی نورهای رنگی می‌پریدند. یکی از والدین که شیفته برنامه شده بود، یک منشور آورد. به کمک منشور رنگ‌های رنگین‌کمان روی زمین و دیوارها منعکس شد، یک دختر کوچولوی هیجان‌زده انگشت‌هایش را روی نوارها رنگی حرکت می‌داد. از این صحنه عکس گرفته شد و به عنوان بخشی از فعالیت روزانه روی دیوار قرار گرفت، پس از این تجربه روز دیگری مربیان سبدی را روی لبه پنجره قرار دادند. 9 تلق رنگی در آن موجود بود. کودکان این تلق‌ها را به فضاهای مختلف اتاق می‌بردند و از پشت آنها نگاه می‌کردند. در روزهای بعد مربیان به شیوه‌های مختلف با نور طبیعی و مصنوعی کار کردند. آنها از مواد رنگی شفاف (مانند جوهر) و کاغذهای رنگی نازک برای نقاشی و کلاژ استفاده کردند. کودکان با کاغذهای شفاف آویز درست کردند و این تجربه را به خانه بردند یکی از مادران بسیار خوشحال توصیف می‌کرد که زمین آشپزخانه آنها با نقاط رنگی خالخالی شده و کودک او مجذوب بازی نور بوده است.

در بسیاری از مجموعه‌ها، مربیان هنر و هنرمندانی هستند که به طور هفتگی برنامه‌هایی را در کنار معلمان دیگر پیش می‌برند. در این تجربه تعامل کودک، خانواده، مربیان، محیط و جامعه در کنار هم اهمیت دارد.

لوریس مالاگازی در شعر خود بیان می کند کودک صدها زبان برای ابراز خود دارد .(1998)

کودک صدها زبان، صدها دست و صدها فکر دارد.

صدها شیوه برای فکر کردن، برای بازی کردن، برای گفتگو کردن

صدها، همیشه شیوه برای شنیدن، برای شگفتی آفریدن؛ برای دوست داشتن

صدها دنیا را جستجو کردن و صدها دنیا را کشف کردن و صدها دنیار را در رویا دیدن و …

عجله نکنیم. کودک عجله‌ای ندارد. تأمل کنیم و کودک را بشناسیم.

منابع: مجله تحقیقی Young Children؛ مقاله آموزش هنر خردسال

www.Homeschoolearning.com

ReggioEmilia.com

چند سایت اینترنتی