تکنیک‌های نقاشی در دوره ابتدایی: کلاژ با بهره‌گیری خلاقانه از امکانات

تکنیک‌های نقاشی در دوره ابتدایی: کلاژ با بهره‌گیری خلاقانه از امکانات

اردشیر پژوهشی، رشد معلم، آذر ۷۳ شماره ۱۰۵. صفحه ۴۲ تا ۴۵.

یکی از جذاب‌ترین تکنیک‌های نقاشی برای کودکان کلاژ است. کلاژ عرصه وسیعی برای فکر کردن و بروز قدرت خلاقیت کودک است. یکی از جذبه‌های کلاژ برای کودکان استفاده از رنگ در سطوح وسیع بدون صرف انرژی و وقت زیاد است. زیرا پوشاندن سطوح وسیعی یا رنگ زدن این سطوح با مداد رنگی یا ابزار شبیه به آن کودک را خسته می‌کند. این خستگی مانع از انجام دادن کار خلاقانه می‌گردد و از لذت نقاشی برای کودک می‌کاهد اما با به کارگیری این شیوه کودک استفاده از کاغذ رنگی یا پارچه یا هر چیز دیگری که لازم بداند به راحتی سطوح گسترده نقاشی خود را تحت پوشش رنگی یا بافتی قرار می‌دهد. خوشبختانه در این شیوه عناصر و مواد و مصالحی که کودک می‌تواند به کار گیرد بسیار وسیع است. اما بهره‌جویی خلاق از این عناصر را نمی‌توان تحت قاعده و قراری به کودک ارائه داد. چرا اگر چنین باشد، به هیچ عنوان خلاقانه نخواهد بود و حتی عکس این مفهوم مصداق می‌یابد. بهرجویی خلاقانه با راهنمایی کلی معلم شروع می‌شود؛ اما بقیه کار به کودک بستگی دارد و باید به او فرصت داد تا فکر کند، بیازماید و توانایی خود را نشان دهد.

همانطور که پیش از این اشاره شد، در این شیوه عناصر و مواد و مصالحی که کودک می‌تواند به کار گیرد، بسیار است. این وسعت و تنوع مصالح سبب می‌گردد که انواع متفاوتی از کلاژ زیاد یا به عبارت بهتر، شیوه‌های متنوعی از کلاژ به وجود آید. ما در اینجا فقط چند نوع را معرفی می‌کنیم و نمونه‌هایی از کارهای کودکان ارائه می‌دهیم. هر کدام از این تمرین‌ها و کارهای هنری، تأثیر خاصی بر کودک می‌گذارد.

به این سبب، به معلمان گرامی توصیه می‌شود که به اثرگذاری شیوه کار بر کودک توجه کافی مبذول دارند.

کلاژ با کاغذ رنگی

معمولی‌ترین نوع کلاژ، استفاده از کاغذ رنگی است. که از کاغذ رنگی می‌توان به دو صورت، با هدف‌های متفاوت از جهت اثرگذاری استفاده کرد:

الف – کلاژ کاغذ رنگی با استفاده از قیچی.

ب – کلاژ کاغذ رنگی با برش‌های آزاد دست.

به ظاهر در این دو روش تفاوت بر سر نوع برش‌هاست. در روش اول، برش با قیچی است و در روش دوم کاغذ با دست بریده می‌شود.

اما تفاوت اصلی‌تر در این است که شیوه اول باعث می‌شود میزان دقت کودک افزایش یابد و او مجبور می‌شود که به مرتب و تمیز کار کند. از این شیوه می‌توانید برای ایجاد دقت و تمیزی در کودکانی که حوصله، دقت و صبر چندانی ندارند استفاده کنید. البته نباید از ابتدا خیلی سخت بگیرید. آرام‌آرام کودک را هدایت کنید و میزان دقت و حوصله او را کم‌کم بیشتر کنید.

ترتیب انجام دادن کار در شیوه اول.

کودک طرح مورد نظر را به صورت خطی، به طور کامل روی صفحه سفیدی می‌کشد.

رنگ‌ها را مشخص میکند و الزامی ندارد که حتما از همان رنگ‌ها استفاده کند. او ضمن کار، در صورتی‌که لازم بداند می‌تواند رنگ‌ها را عوض کند.

رنگ‌های زمینه را که سطوح اصلی کار هستند روی طرح خطی می‌گذارد و اندازه‌ها را علامت می‌زند. سپس دور شکل را می‌برد و آن را روی مقوای اجرای کار می‌چسباند.

در این مرحله، بخش‌های دیگر طرح خطی روی کاغذهای رنگی مربوط منتقل و بریده می‌شود و به ترتیب چسبانده می‌شود. بنابراین اگر قرار است تصویری عقب‌تر باشد، اول چسبانده می‌شود و تصویری که قرار است جلوتر باشد در مرحله بعد چسبانده می‌شود.

ترتیب دیگری که می‌توان در شیوه الف به کار برد این است که در صورت لزوم دانش‌آموز را ملزم نکنید که حتماً از قبل طرحی (خطی) داشته باشد؛ بلکه او را آزاد بگذارید که با قیچی کردن، هر شکلی را که می‌خواهد به وجود بیاورد ممکن است کودک در این کار چندان دقتی نداشته باشد اما برای شروع روش خوبی است.

ترتیب انجام دادن کار در شیوه ب.

ممکن است در چنین به نظر بیاید که این شیوه، دقت کار کودک کمتر است. زیرا کار چندان تمیز و مرتب از آب در نمی‌آید. ممکن است این سوال پیش آید که چرا ما این روش را پیشنهاد می‌کنیم؟ در جواب باید گفت که این شیوه نیز کاربرد خاصی دارد و در مواردی، راه حل مشکل که روانی است که به نقاشی برای آنان مشکل آفرین است. کودکی را در نظر بگیرید که تصور می‌کند توانایی کشیدن نقاشی ندارد. به او کاغذ رنگی و چسب مایع بدهید و بخواهید با پاره کردن کاغذ رنگی‌ها و کنار هم قرار دادن چند شکل آزاد، شکلی منسجم و واحد به وجود بیاورد. همچنین می‌توانید از او بخواهید با دست شکلی را ببرد و بچسباند.

این کار در ابتدا حاصل آن تصاویری تصادفی است به مرور و با تمرین‌های مداوم به کار جدی‌تری تبدیل می‌شود و کودک، اعتماد به نفس خود را به دست می‌آورد.

کلاژ با کاغذ بسته‌بندی هدیه و کاغذهای نقش‌دار.

گاه استفاده پشت سر هم از کاغذهای رنگی، کودک را خسته می‌کند. استفاده از کاغذ بسته‌بندی هدیه و به‌طورکلی کاغذهای نقش‌دار یا حتی کاغذهای بافت‌دار، امکانات جدیدی از نظر بصری در اختیار کودک قرار می‌دهد. در اینجا نیز معلم به عنوان راهنما باید کودک را به جهتی هدایت کند که از انواع کاغذهایی که در دسترس دارد، با خلاقیت و نوآوری بهره‌جویی کند.

در این شیوه نیز می‌توان به دو روش عمل کرد: ابتدا طرحی را آماده کنیم و بر اساس آن کار را تکه تکه انجام دهیم که در انتخاب تکه‌ها یا بخش‌های کار از نظر رنگ بافت و نقش اهمیت بیشتری دارد. از این روش کسی بهتر استفاده می‌کند که با فکر کردن و دقت بیشتر، سطوح نقاشی خود را بپوشاند. راه دوم این است که مقدار محدودی کاغذ از رنگ‌ها و نقش‌ها و بافت‌های گوناگون در اختیار کودک قرار دهیم و از او بخواهیم با آنچه که در اختیار دارد، یک نقاشی برای کلاس آماده کند. در این روش کودک را به تفکر بیشتر وامی‌داریم. زیرا نقش‌ها و بافت‌های کاغذ بسته‌بندی هدیه محدود است و او با این محدودیت اثر هنری می‌آفریند.

این شیوه را می‌توان با بهره‌گیری بیشتر از آنچه که در اطراف موجود است گسترش داد. می‌توانید توجه کودکان را به انواع کاغذهای دیواری یا کاغذ بسته‌بندی اجناس با رنگ، بافت و نقش‌های مشخص جلب کنید و از آنها بخواهید در خارج از مدرسه، انواع بافت‌ها و نقش‌های چاپ شده روی کاغذهای بسته‌بندی و کاغذ دیواری را جمع کنند و در کارهای خود مورد استفاده قرار دهند.

کلاژ با پارچه

نوع دیگر کلاژ استفاده از پارچه است.  معمولاً در اغلب خانه‌ها مقداری پارچه اضافه و بلااستفاده یافت می‌شود. این پارچ‌ ها نقش، رنگ و بافت‌های خاص دارند و ترکیب کردن و جمع آنها در کنار هم به پدید آوردن تصاویر زیبایی منجر می‌شود و کودک را به استفاده خلاق از این امکانات وا می‌دارد و در ساخت ذهنی و حتی گاه شخصیتی او اثر می‌گذارد.

در این روش الزاماً باید از قیچی استفاده کرد. در اینجا هم معلم به عنوان راهنما و نیروی محرک نقش دارد. او گاه کودک را راهنمایی می‌کند و با تذکرهای آگاهانه خود هر بار افق جدیدی در ذهن کودک می‌گشاید. اما برای او حد و مرز تعیین نمی‌کند. بلکه کودک را در این مطلب درگیر می‌سازد که چگونه از این همه بافت و رنگ و نقش استفاده درست ببرد.

از آنجا که هر چه مقدار پارچه‌ها بیشتر باشد، امکانات بیشتری در اختیار کودک قرار می‌گیرد از بچه‌های کلاس بخواهید پارچه‌های اضافی و غیر قابل استفاده‌ای را که در منزل دارند با اجازه مادران خود به مدرسه بیاورند. در کلاس، تمام پارچه‌ها را روی میز و استفاده از آنها را برای همه آزاد بگذارید. این تنوع و زیادی بافت، نقش و رنگ دست کودک را در انتخاب باز می‌گذارد و او را بیشتر به فکر کردن وا می‌دارد.

کلاژ عکس

کلاژ عکس یکی از هیجان‌انگیزترین کارهای کلاژ است و کودکان با آن تمایل زیادی نشان می‌دهند. امروزه در بیشتر خانه‌ها، روزنامه‌ها و مجله‌های گوناگون یافت می‌شود که پر از عکس هستند. از دانش‌آموزان بخواهید عکس‌هایی از روزنامه‌ها و مجله‌های بلااستفاده‌ای که در منزل دارند جدا کنند و به مدرسه بیاورند. سپس از آنها بخواهید به تصاویری که جمع کرده‌اند با دقت نگاه کنند از آنها بپرسید اگر به شما اجازه داده شود که تصویرها را ببرید و به دلخواه خود چسب بزنید بین آنها چگونه ارتباط برقرار می‌کنید؟ پس قیچی را در اختیار آنها قرار دهید تا تصاویر مورد نظر را هر طور که می‌خواهند ببرند. هنگامی که دانش‌آموزان عکس‌های مورد نظر را بریدند و فکر خود را برای شما مطرح کردند اجازه دهید چسباندن تصاویر را به آن شکل که می‌خواهند آغاز کنند. ترکیب این تصاویر به خلق فضاهای جدیدی منجر می‌شود که کودک را از لذت و هیجان سرشار می‌کند. و در عین حال فکر و ذهن او را در جهت مثبت به حرکت در می‌آورد.

اگر این برنامه را در کلاس پیاده کنید مشاهده خواهید کرد که در پاره‌ای از موارد دانش‌آموزان از شما می‌پرسند که آیا می توانیم بعضی جاها را نقاشی کنیم؟ این اجازه را به آنها بدهید تا کارشان ترکیبی از عکس و نقاشی باشد نتیجه این گونه کارها اغلب زیبا و دیدنی و جالب است.

استفاده آموزشی از کلاژ عکس

از کلاژ عکس می‌توان برای آموزش دادن مطالب گوناگون به خصوص در کلاس‌های اول بسیار استفاده کرد. فرض کنید که می‌خواهید تفاوت محیط زندگی و غذای حیوانات را به کودکان آموزش بدهید. به دانش‌آموزان پیشنهاد کنید و هرکدام تصویری از یک حیوان با خود به کلاس بیاورند. پس از آنکه همه تصاویر را انتخاب کردند به کلاس آوردند از آنها بخواهید تصویر را در صفحه سفیدی بچسبانند. سپس با مداد رنگی یا مداد شمعی محیط زندگی یا غذاهایی را که این حیوانات می‌خورند روی کاغذ بکشند. در گفتگوهایی که ضمن انجام نقاشی با کودک دارید اطلاعات زیادی درباره حیوان مورد نظر به او بدهید و از او بخواهید هر چه فهمیده است، در نقاشی خود منعکس کند. برای مثال می‌توانید درباره دشمنان طبیعی حیوان انتخابی کودک صحبت کنید و از او بخواهید آنها را نقاشی کند. این شیوه اطلاعات زیادی به بچه‌ها منتقل می‌کند. برای بهره‌جویی و انتقال بیشتر اطلاعات به همه بچه‌ها می‌توانید به کمک خود دانش‌آموزان در پایان کلاس درباره تک‌تک کارها صحبت کنید.

کلاژ اشیا

گاه می‌توان این آزادی را به کودک داد که از هر چه در دسترس دارد، برای کار خود استفاده کند. او می‌تواند از حبوبات تا سنگریزه و تکه‌های چوب و شیشه و … را روی کاغذ بچسباند و شکل‌های جدیدی پدید آورد. این تمرین بسیار مناسب است زیرا دقت کودک را نسبت به معمولی‌ترین چیزهایی که در اطراف او وجود دارد بالا می‌برد. به علاوه کودک احساس می‌کند که با کنار هم قرار دادن این اشیا می‌تواند شکل‌های جدیدی بسازد. صدف‌ها، سنگ‌ریزه‌ها، قطعه‌های کوچک چوب با رنگ‌ها و بافت‌های متفاوت، انواع حبوبات و هسته‌های میوه‌ها، پولک‌ها و … ابزارهای این برنامه هستند. تنها مشکلی که ممکن است در این برنامه پیش آید استفاده از چسبی است که به کار می‌گیریم. برای این کار باید از چسب‌های بسیار محکم استفاده کرد.

کلاژ ترکیبی

درکلاژ می‌توان دو یا چند روش کار را با هم آمیخت و تصاویر تازه‌تری به دست آورد. ترکیب ابزارها و مواد و مصالح گوناگون و ایجاد کلاژ ترکیبی بسیار جذاب و جالب توجه است کودک آزاد است که در این نوع کار از کاغذ رنگی، عکس، اشیای گوناگون، کاغذ بسته‌بندی هدیه و یا حتی نقاشی استفاده کنند. این امکانات پدید آوردن آثار جدید کودک را سخت به هیجان می‌آورد و به فعالیت فکری رهنمون می‌شود. اگر تصمیم گرفتید که این برنامه را در کلاس اجرا کنید آن را آخرین برنامه خود در بخش کلاژ قرار دهید. زیرا دانش‌آموزان در برنامه‌های قبل، مواد و مصالح گوناگونی را جمع کرده‌اند و با باقیمانده آنها می‌توانند این کار را انجام بدهند. از تکنیک‌های متفاوت کلاژ نیز آگاه شده‌اند. یادآوری می‌گردد که حیطه کار کلاژ به اینجا ختم نمی‌شود و آموزگاران می‌توانند با استفاده از فکر و قدرت خلاقیت خود هر طور که مناسب بدانند از برنامه‌های ارائه‌شده استفاده کنند. به علاوه هر آموزگاری توانایی شاگردان خود را بیشتر می‌شناسد و روش اجرای برنامه‌های هنری نیز منوط به این شناخت است.

تکنیک های نقاشی در دوره ابتدایی: موضوع نقاشی (قسمت اول)

تکنیک های نقاشی در دوره ابتدایی: موضوع نقاشی (قسمت اول)

پژوهشی، اردشیر، تکنیک های نقاشی در دوره ابتدایی: موضوع نقاشی(قسمت اول) ، ﺭﺷﺪ ﻣﻌﻠﻢ،  ﺍﺳﻔﻨﺪ ۱۳۷۳، ﺷﻤﺎﺭﻩ 108، ص 84 ﺗﺎ 35.

پیش از پرداختن به “موضوع در نقاشی کودکان”، لازم است نیم نگاهی به مراحل متفاوت نقاشی کودکان بیندازیم. این طبقه بندی تقریبا در مورد تمام کودکان صحت دارد. اما ممکن است مراحل این تکامل از نظر زمانی در بعضی کودکان تفاوت هایی داشته باشد. زیرا هر مرحله تحت تأثیر مسایل گوناگونی از قبیل وراثت، محیط، تغذیه، دوران بارداری و شیوه پرورش کودک قرار می گیرد. این مراحل به چهار دوره تقسیم شده است. البته برخی پژوهشگران این چهار دوره را به دوره های جزیی تری نیز تقسیم کرده اند. این چهار دوره عبارتند از:

  1. خط خطی کردن
  2. ماندلا
  3. شفاف بینی
  4. واقع گرایی

خط خطی کردن

آغاز این مرحله را حدود  هیجده ماهگی می دانند و معمولا تا دو سال و نیمه شدن کودک ادامه می یابد. کودک در این سن متوجه اثرگذاری اشیا بر یکدیگر می شود. این کشف کودک باعث بازیگوشی هایی می گردد که گاه اسباب زحمت مادران را فراهم می آورد. برای مثال، هنگام دادن غذا به او، دستش را در غذا فرو می کند و به خود و اشیایی که اطرافش وجود دارد می مالد. کودک در این سن از اثر گذاشتن لذت می برد. اگر کاغذ و قلم در اختیار داشته باشد ابتدا با قلم بر کاغذ ضربه می زند. بعد از مدتی خط هایی می کشد که در تمام جهات صفحه امتداد دارند. البته مسئله اثرگذاری در بسیاری  از موارد به قبل از هیجده ماهگی بر می گردد.

در این دوره نباید کودک را مجبور به کشیدن اشیای اطرافش کرد. زیرا خط خطی کردن برای او بیشتر حکم بازی دارد و از این بازی لذت فراوانی می برد. حدود دوسالگی به بعد، او برای خط خطی های خود نام گذاری می کند.

پژوهشگران این نام گذاری را تلاش کودک برای برقرار کردن ارتباط با محیط اطراف او می دانند. کودک در این سن روی هر سطحی  اثر می گذارد. نباید او را از این کار منع کرد یا ترساند. بلکه باید امکان این کار را به شکلی فراهم کرد که برای خانواده و اطرافیان ایجاد دردسر نکند. برای مثال، می توان بخشی از دیوار خانه را با کاغذهای بزرگ پوشاند و از کودک خواست تا نقاشی هایش را روی آن بکشد و چند وقت یکبار، کاغذ ها را عوض کرد. این خط خطی ها نشان دهنده شخصیت، خلق و خو و برخی ویژگی های کودک است.

به علاوه این خط خطی کردن ها باعث افزایش هماهنگی بین چشم و دست می شود و نباید نسبت به آن کم توجه بود. بلکه باید در تقویت آن کوشید.

کلوگ از میان هشت هزار نقاشی کودکان، که طی سال های متمادی تحقیق جمع آوری شده بود، بیست نوع خط خطی اساسی و هفده الگوی جاگذاری (تعیین جای علامت گذاری بر صفحه کاغذ) را مشخص کرد. بنا به گزارش او، کودکان برای رسیدن به درجه ای از توازن بصری به خط خطی کردن می پردازند.

آرمهایم خاطر نشان کرده است که نخستین شکل بسته ای که کودکان می کشند (دایره اولیه) ممکن است تقریبا جانشین کلیه اشیای موجود در محیط آنها باشد. به این سبب، توضیح خواستن از کودکان، به گونه ای که تصور کنند نقاشی آنها از نظر شما مضحک یا غیر قابل فهم است، باعث آزردگی آنان می شود و در نتیجه از کشیدن نقاشی

دست بر می دارند. پس بهتر است در این موارد از کودکان توضیح نخواهید؛ بلکه حرف هایشان را درباره آنچه که کشیده اند بشنوید. گاه کودکان درباره خط خطی های خود قصه می گویند. این کار باعث فکر کردن و پرورش ذهن کودک می شود.

ماندلا

این دوره از حدود دو سال و نیمی آغاز می شود و تا حدود پنج سالگی ادامه دارد. در این دوره، کودکان خط خطی های خود را بازنمایی چیزی تلقی می کنند و گاهی پیش از کشیدن نقاشی مقاصد خود را بیان می کنند. اما اگر شکلی که می کشند مشابه چیز دیگری از آب درآید، از هدف و مقصد خود منصرف می شوند و نام دیگری بر نقاشی خود می گذارند. این مسئله را نباید مستقیما به کودکان گوشزد کرد. ممکن است تفسیر کودکان از کارشان هر لحظه تغییر کند. این نکته برای خود کودک نیز جالب است و نقاشی هایش برای بزرگترها قابل درک تر می شود.

در این سن، کودک می تواند دایره یا فضای بسته و نیز اشکال مربع و مستطیل را رسم کند. به این ترتیب، کودک مرحله خط خطی کردن را پشت سر می گذارد و کشیدن شکل هایی مانند دایره، مربع، مثلث و صلیب را آغاز می کند. کودکان این شکل ها را غالبا روی یکدیگر می کشند. بعضی از شکل های معمول و رایج در این مرحله عبارت اند از خورشیدها، دایره ها و شعاع ها. نقاشی های این دوره را نقاشی های “بچه قورباغه ای” هم نامیده اند. تصویر انسان در این مرحله عبارت است از یک دایره به جای سر و دو خط آویزان به جای دست و دو خط آویزان به جای پا. برای مشخص کردن جزییات چهره از قبیل چشم، دهان و دماغ، درون دایره چند علامت می گذارند.

در این دوره، نقاشی بچه ها از تعدادی شکل های در هم است که هر کدام نمادی از چیزی هستند. این علایم و نشانه ها در نقاشی کودکان تمام دنیا وجود دارد. بعضی از پژوهشگران این تصویرها را جمع آوری کرده اند. به هر حال، باید در نظر داشت که در این دوره هم نقاشی بچه ها به طبیعت و واقعیت چندان نزدیک نیست. به این سبب، نباید از آنها ایراد گرفت. بلکه باید انی امکان را در اختیار آنها قرار داد که هر چه راحت تر نقاشی بکشند. زیرا کشیدن نقاشی در این دوره سبب برقراری ارتباط بین کودک و محیط اطراف او می شود. به علاوه اگر به نقاشی عنوان نوعی بازی  نگاه کنیم، که در رشد ذهنی کودک مؤثر است، نمی توانیم تأثیر مثبت آن را انکار کنیم. متأسفانه بسیاری از پدر و مادرهای نسبت به نقاشی های کودکان خود در این سن بی توجه اند و و گاه کمترین امکانی برای کار کردن کودک فراهم نمی آورند.

بنا به پژوهش موریس، گوریل ها و شامپانزه ها نیز دوست

دارند خط نگاری کنند. آنها هم مانند کودکان برای لذت بردن، علایم و خطوطی رسم می کنند. اما بین کارهای کودکان و میمون ها تفاوت هایی وجود دارد که مهمترین آنها عبارت است از این که کودک، در این مرحله شروع به نشان دادن ارزش های خاصی با محتوای روانی خود می کند، اما نقاشی میمون فاقد این ارزش است. زیرا حیوان از نظر امکان به حافظه سپردن و استخوان بندی ادراک های مشخص خود بسیار ناتوان است.

شفاف بینی

آغاز مرحله شفاف بینی را حدود 5 سالگی و پایان آن را حدود 8 سالگی می دانند. مهم ترین نکته درباره نقاشی کودکان در این مرحله این است که کودک آنچه را که می بیند، نمی کشد. بلکه آنچه را که می داند می کشد. لوکه این مرحله را واقع گرایی فکری می نامد. زیرا واقع گرایی کودک به ظاهر اشیا و آنچه را که می بیند، معطوف نیست.

بلکه آنچه را که می داند و واقعی است، رسم می کند. برای مثال، هنگامی که خانه ای را نقاشی می کند، لامپ درون خانه را نیز رسم می کند. این شکل کار کردن کودکان نباید باعث اعجاب شود یا سبب شود که کارهای آنها را جدی نگیریم. باید به این نکته توجه داشته باشیم که این نقاشی ها میزان دانسته های کودک را نشان می دهند و ما می توانیم از طریق نقاشی دامنه دانسته های او را گسترش دهیم و به او کمک کنیم تا جهان پیرامون خویش را بشناسد. فریمن محقق دیگری است که دو نوع نقاشی شفاف بینی را از هم متمایز کرده است. دسته اول، نقاشی هایی است که در آنها چیزی تصویر شده است که در جهان واقعی و به حالت عادی و با چشم غیر مسلح قابل دیدن نیست. مثلا بچه ای در شکل مادرش یا مگسی در شکم یک عنکبوت نشان داده می شود.

روشن است که در این نوع نقاشی، کودک قصد دارد محتوای معمولا پنهان شکم را نشان دهد. در نوع دوم شفاف بینی، کودک نمی تواند غیر قابل رؤیت بودن چیزی را که معمولاٌ در پشت یک شیء نزدیک تر قرار دارد، نشان دهد. مثلاٌ ممکن است کودکان در این مرحله، انسانی سوار بر اسب را به گونه ای نقاشی کنند که پای غیر قابل رؤیت سوارکار از پشت بدن اسب پیدا باشد.

در این مرحله، نقاشی های آنها از چهره انسان، طرح بچه قورباغه ای را پشت سر می گذارد و به نشان دادن سر و بدن  جدا از یکدیگر می رسد. جزییات بیشتری از قبیل دست ها، انگشتان و لباس نیز بیش از پیش تصویر می شود.

در آغاز این مرحله، یعنی حدود 5 تا 6 سالگی، کودک به انجام کارهایی تمایل دارد که مورد تأیید دیگران قرار می گیرد. کودک در این سن علاقه ای به حروف الفبا یا نوشتن خط از خود نشان می دهد که اگر مورد توجه قرار گیرد، آمادگی خوبی برای سال اول دبستان خواهد بود. زیرا در این سنین، کودک می تواند عضلات و حرکات خود را کنترل کند و این تسلط او را در نوشتن یاری خواهد داد. البته نباید الفبا را به او آموزش داد، بلکه باید از طریق نقاشی و با انجام دادن تمرین هایی، آمادگی مناسبی در او پدید آورد که بتواند صورت ظاهر حروف را خوب رسم کند. و میزان حوصله اش افزایش یابد.

پیش از این گفتیم که در این مرحله، کودک بیشتر به موضوعی که می خواهد بیان کند می پردازد و نه به خصوصیت عینی آن. این مسئله سبب می شود که نقاشی کودک از نظر والدین اشتباه به نظر آید. اما این اتفاق که از نظر ما اشتباه است، برای کودک نوعی اکتشاف به حساب می آید. این گونه نقاشی ها بسیار زیادند. برای مثال، کودکان معمولاٌ درختان را با ریشه هایشان نقاشی می کنند یا خانه ها را با چیزهایی که درون آنهاست یا آدم ها را با لباس هایی که روی هم پوشیده اند و … مجسم می کنند.

کودکان عادی، به طور معمول، در حدود 8 یا 9 سالگی این مرحله را پشت سر می گذارند. اما کودکان عقب افتاده چند سال دیگر هم در این مرحله باقی می مانند. طی کردن این دوره فقط کودک و محیط او نیز بستگی زیادی دارد. کودکانی که خیلی زود با واقعیت آشنا می شوند، مرحله شفافیت را هم خیلی زود پشت سر می گذارند. برای مثال، در مدارس شوروی سابق، نسخه برداری از طبیعت آموزش داده می شد.

در نتیجه نقاشی هایی با اوصافی که گفتیم، کمتر دیده می شد. در دبستان های ایتالیا هم از همین روش پیروی می شود. دخالت بزرگسالان در این مورد بسیار مهم است و نقش اساسی را ایفا می کند.

اکنون این سوال پیش می آید که آیا باید کودک را متوجه شکل ظاهری کرد یا به او اجازه داد تا به همین شیوه ادامه دهد؟ آنچه که بسیار طبیعی است، این است که نقاشی کودکان، همزمان با بالا رفتن سن آنها، به واقعگری و پرداختن به ظاهر اشیا سوق می یابد. کودک در این سن نسبت به حرف های بزرگ ترها و بخصوص معلم خود حساسیت بسیار نشان می دهد و تأیید نشدن نقاشی هایش برای او احساس نا امنی و تنهایی به وجود می آورد. بنابراین می توان کودکان و به خصوص کودکان باهوش و دقیق را از سنین پایین به مراعات روش تطابق با واقعیات بیرونی واداشت. ولی خطر خفه کردن ابتکار و خلاقیت آنها را تهدید می کند. کشیدن ظاهر اشیا به خودی خود دارای ارزش چندانی نیست؛ اما پرورش قدرت خلاقیت کودک از طریق نقاشی بسیار مهم و با ارزش است.

در این مرحله، در کار کودکان پرسپکتیو نیز وجود ندارد. و نباید از آنها توقع داشت پرسپکتیو را رعایت کنند. برای مثال، وقتی که کودک میزی را می کشد، چهارپایه آن را، مانند چهارشعاع، در اطراف آن رسم می کند. کودک نمی داند که کاغذ و تمام تصاویری که می توان با قلم روی آن کشید، دوبعدی هستند.

 همچنین روش های سه بعدی نشان دادن اشیا را نمی داند و اصولا نمی تواند در کارهایش عمق را آن گونه که برای بزرگ ترها قابل قبول باشد، نمایش دهد.

سال های اول دبستان با این دوره تطابق دارد و کودک با این ذهنیت و ویژگی ها وارد مدرسه می شود. به این سبب، هر آموزشی در کلاس نقاشی، باید با توجه به ویژگی های نقاشی کودکان در این مقطع صورت پذیرد. در این دوره، که بسیاری از معلمان هنر و برخی محققان آن را دوره طلایی نقاشی یا بهترین دوره نقاشی کودک می دانند، کودک با صراحت و بدون کمترین دغدغه ای نقاشی می کشد و درگیر واقعی کشیدن اشیا نیست. البته ممکن است در بعضی از موارد کودک 5 تا 6 و حتی هفت ساله ای کمی از دوستان همسال خود عقب باشد. همانطور که گفته شد، ممکن است مرحله نقاشی در کودکان، از نظر زمانی تفاوت هایی داشته باشد یا برای بعضی از کودکان مدت بیشتری ادامه پیدا کند. شفاف بینی اوج رشد ذهنی کودک در نقاشی است و چقدر حیف است که گاه کلاس نقاشی کودک که باید پویا، پر تحرک و سرشار از زندگی و فکر کردن باشد، جای خود را به کلاسی می دهد که کودک از ابتدا تا انتهای آن ناچار است تصویر خطی چاپ شده ای را رنگ بزند!

قصه پردازی از دیگر ویژگی های نقاشی های کودکان در این مرحله است. کودک دوست دارد درباره نقاشی هایش قصه تعریف کند و حرف بزند یا ضمن نقاشی مدام درباره چیزهایی که می کشد، صحبت کند. شنونده خوبی باشید و صبورانه به حرف هایش گوش بدهید و نقاشی هایش را نگاه کنید.

واقع گرایی

کودک هشت ساله به بالا به طرز عجیبی به طرف کشیدن نقاشی واقعی اشیا کشیده می شوند و بسیار دوست دارند عمق (پرسپکتیو) را نشان دهند. اما از آنجا که غالبا در این راه ناموفق اند، از نقاشی زده می شوند و متاسفانه نقاشی را رها می کنند. گاه دیده می شود برای این مقطع سنی کلاس های آموزشی مضری برگزار می گردد و در آنها سعی می شود کشیدن نقاشی را مانند هرکار فرموله دیگری به کودک بیاموزند. حاصل این شیوه برخورد کپی کار شدن کودک و بسته شدن ذهنیت اوست.

جهت مطالعه قسمت دوم این مقاله کلیک کنید

جهت مطالعه قسمت سوم این مقاله کلیک کنید

تکنیک های نقاشی در دبستان: موضوع نقاشی (قسمت دوم)

تکنیک های نقاشی در دبستان: موضوع نقاشی (قسمت دوم)

پژوهشی، اردشیر، تکنیک های نقاشی در دبستان: موضوع نقاشی (قسمت دوم)،‌رشد معلم،‌ فروردین ۱۳۷۴،‌شماره ۱۰۹، ص ۴۲ تا ۴۷.

موضوع نقاشی از جمله مسائلی است که هر آموزگار هنر در دبستان با آن روبه روست. ارائه موضوع نقاشی، باید با آگاهی از مراحل تکاملی نقاشی کودکان باشد. در غیر این صورت، ممکن است موضوعاتی که برای کودک مطرح می کنیم برای او مشکل آفرین باشد و یا در روند کلاس ایجاد اشکال کند. آگاه نبودن از میزان توانایی های کودکان در مراحل متفاوت رشد ذهنی و نحوه نگرش آنها به محیط، معلم را در هدایت کلاس به بیراهه خواهد کشاند. به همین دلیل نحوه برخورد معلم در کلاس های هر پایه، نسبت به پایه بالاتر یا پایین تر متفاوت است. در مقاله پیشین، به مراحل تکاملی نقاشی کودکان پرداختیم. اکنون با شناخت نقاشی کودکان در هر دوره، بهتر می توانیم با آنها کار کنیم و به رشد و شکوفایی ذهنی آنان کمک کنیم.

هدف از ارائه موضوع در کلاس نقاشی

ارائه موضوع در کلاس نقاشی، حتما باید هدف یا دست کم انگیزه ای داشته باشد. ارائه موضوع سه هدف عمده و اساسی دارد، البته گاه این سه هدف به هم می آمیزند و گاه جداگانه مورد نظر آموزگار هنر قرار می گیرند.

ارائه موضوع با هدف روان شناسانه،

ارائه موضوع با هدف آموزش و ارتقای سطح آگاهی های کودک،

ارائه موضوع با هدف پرورش ذهن و قدرت خلاقیت کودک.

 

ارائه موضوع با هدف روان شناسانه

در سالهای اخیر،‌ روان شناسان دریافته اند که نقاشی یکی از فعالیت های پیچیده کودکان است. آنان نقاشی را وسیله ای برای بیان زندگی عاطفی کودک دانسته اند. هنگامی که کودک با آزادی خود نقاشی می کند، در واقع، حالت روحی، احساسات و تاثیراتی را که از محیط گرفته است بیان می دارد. نحوه به کارگیری خطوط، رنگ ها، فرم و فضای کلی نقاشی هر کودک نشان دهنده فضای درونی  و روحی اوست. مجموعه این خطوط، رنگ ها و فرم و فضا شخصیت او را آشکار می کند. روان شناسان با تجزیه و تحلیل عناصر نقاشی کودک شخصیت او را در می یابند و به ویژگی های وی پی می برند. نقاشی از بهترین راه های مطالعه شخصیت کودک است. زیرا در نقاشی هیچ قید و بندی وجود ندارد که مانع از بیان آزادانه کودک شود. (مگر اینکه بزرگترها با برخورد ناسالم خود چنین قیودی را به وجود آورند.) جدا از فرم ظاهری نقاشی کودکان، یعنی خط و رنگ و …، مسئله محتوای نقاشی کودکان بسیار مهم است. نقاشی هر کودک دارای محتوایی است که از ذهن او سرچشمه گرفته است و حاکی از تجربه های او در مورد جهان پیرامون است.

کودک همه چیز ا جذب می کند و تمام اتفاقات محیط، اعم از خانواده، مدرسهو به طور کلی اجتماع، بر اوا اثر می گذارند. او در نقاشی های خود همه این تاثیرات را بیان می کند. کودک از طریق نقاشی، کشمکش های درونی خود را روی کاغذ می آورد. در واقع، تمام نگرانی ها، شادی ها و مسایل مهمی که در ذهن دارد، منعکس می کند و این عمل برای اوو بسیار مفید است. زیرا کودک از این طریق، اثر آنها را کاهش می دهد و هنگامی که مسایل و مشکلات عاطفی روی کاغذ منتقل می شوند، شکل جدیدی به خود می گیرند که کمتر وحشتناک و آزار دهنده است. نقاشی نوعی تخلیه انرژی نیز به حساب می آید و باعث تعادل روانی می گردد. هنگامی که کودک نقاشی می کشد، با تمام وجود و با عاطفه و احساس کار می کند، به همین دلیل کارهای او از نظر روانشناسان بسیار مهم است و راهی است که می توان کودک را شناخت. اما برای این شناخت،‌باید زبان نقاشی کودکان را دانست. اگر این زبان را بدانیم،‌می توانیم نقاشی های کودکان را بفهمیم و به درون آنان پی ببریم. درک کودک فهمیدن اینکه او چگونه انسانی است، به ما کمک می کند تا با او برخورد بهتری داشته باشیم و بتوانیم به عنوان پدر یا مادر و یا مربی به او کمک کنیم. در اینجا تجزیه و تحلیل بعضی از موضوع ها را که بیشتر در نقاشی های کودکان دیده می شود، می آوریم:

شکل آدمک

کودک وقتی که شکل آدم را می کشد،قبل از هر چیزز شکل خود و یا درکی را که از بدن و تمایلاتش دارد، بیان می کند. در واقع، بین بعضی خطوط آدمک نقاشی شده و خصوصیات روانی و جسمی کودکی که آن را کشیده است، ارتباط مشخصی وجود دارد. اگر آدمک در مجموع هماهنگ باشد، احتمال بسیاری وجود دارد که کودک کانلا سازگار باشد. اگر بر عکس، آدمک در اندازه خیلی کوچکی یا در گوشه ای از کاغذ کشیده شده باشد، به معنای این است که کودک

خود را کم ارزش تر و پایین تر از دیگران می داند. اگر این کم بها دادن به خود، در چندین نقاشی کودک تکرار شده باشد، نشانه خجالتی بودن کودک است که ممکن اتس تا حد تمایل به ناپدید شدن نیز پیش برود. در نقاشی، فقدان دست و بازو نیز نشانه کم بها دادن به خود و نداشتن امنیت است. زیرا دست و بازو همان اندام هایی هستند که امکان عمل در محیط را برای کودک فراهم می آورند. کودکانی که خود را بالاتر از بقیه می دانند، آدمک هایی با اندازه های بزرگ رسم می کنند. این نوع نقاشی مخصوص کودکانی است که اختلال دماغی دارند یا به طور معمول زودرنج و حساس هستند و همیشه فکر می کنند که مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند. وجود این نوع آدمک های بزرگ آنها را در قضاوت هایشان آشتی ناپذیر و سخت جلوه می دهد. بنابراین، شکل ساده یک آدمک، خواه تنها یا درمیان مجموعه ای از چیزهای دیگر، بیان کننده مشخصات جالبی از شخصیت کودک است. در این گونه نقاشی ها، کودک خود را با آدمکی که نقاشی کرده است، شبیه می داند و به همین دلیل بعضی روانشناسان، نقاشی آدمک را به عنوان آزمایش برون فکنی مورد استفاده قرار داده اند.

بررسی و مطالعه این روانشناسان، به طورکلی در مورد نمادهای اندامها و از نظر فرعی،‌بر جزییات لباس و پوشاک انجام می گیرد.

آنان به بررسی شکل و ساخت در نقاشی(اندازه، خط، ترکیبات)، که کمتر در معرض تغییر است و شالوده سبک نقاشی را در بر می گیردُ اهمیت بسیار می دهند.

نقاشی گروهی از بچه های همسن و سال

یکی از انواع نقاشی آدک برای بررسی شخصیت و سازگاری کودک، تصویری است که کودک از خود و کودکان همسن و سال خود می کشد. بیشتر اوقات، گروه بچه ها در حال بازی کردن نشان داده می شوند.

زمانی که کودک این نوع نقاشی ها رامی کشد، خواه و ناخواه،‌موقعیت واقعی خود و نیز ارتباط خود با دیگران در گروه مشخص می کند. اگر کودک در میان گروه یا در کنار دایره کشیده شده باشد، معانی متفاوتی دارد. ناسازگارها اغلب در محدوده خارجی گروه یا تنها کشیده می شوند. برای تشویق کودکان به این نوع نقاشی، می توان به آنها گفت به همبازی هایی که دوست داری با آنها بازی کنی، فکر کن و شکل همه را در حال بازی کردن بکش.

نقاشی خواب و رویا

ممکن است نقاشی خواب و رویا ترس ها و تمایلات کودک را ظاهر سازد. برای مثال، تمایل به قدرت، که سرچشمه آن در احساسات خود کوچک بینی کودک نسبت به بزرگ تر هاست،‌با خواب و رویا به راحتی بیان می شود.

بعضی از کودکان در رویاها، خود را رد حال پرواز می بینند که بر بال پرنده و یا شتر بالداری در آسمان آبی به پرواز در آمده اند یا کودکان کوچک تر، در رقابت با برادر بزرگشان، مثلا در یک مسابقه دو نفر اول شده اند. و برادر بزرگ تر نفر آخر شده است. نقاشی خواب و رویا بازتاب آمال، ترس ها و اندیشه های کودک است.

نقاشی خانه

یکی از معمولی ترین موارد نقاشی کودکان، خانه است که عموما به یک شکل ثابت کشیده می شود. به طور کلی،‌این خانه ها عبارت است از یک مربع و یک مثلث که روی آن قرار می گیرد و در سن های بالاتر (اوایل جوانی) پرسپکتیو نیز پیدا می کند. خانه نماد پناهگاه و هسته اصلی و گرمی خانوادگی است که ممکن است مورد علاقه یا تنفر کودک باشد. خانه هایی که کودکان رسم می کنند، ممکن است دارای باغچه و گل و درهای بزرگ و پنجره و پرده های رنگین و دودکش بخاری باشد، اینها نشانه این است که در داخل این خانه زندگی سعادتمندی وجود دارد.

در حالت عکس، ممکن است خانه ای بدون در ورودی، جدا از بقیه خانه ها، یا دیوارهای بلند و به صورت تنها و منزوی کشیده شود. در هر حال،‌کشیدن این نوع خانه ها در سنین متفاوت معنی های گوناگونی دارد.

در ۵ تا ۸ سالگی، کشیدن این نوع خانه ها نشانه خجالتی بودن کودک و وابستگی شدید و به مادر است. بعد از ۸ سالگی، احساس خود کوچک بینی و تنهایی کودک و در نوجواونی شرم و حیای بیش از حد و احساسات رقیق او را نشان می دهد.

هنگامی که پدر و مادر از هم جدا شده باشند،‌خانه به دو قسمت تقسیم می شود و اغلب دارای دو در ورودی است که یک قسمت از خانه، نماد زندگی خانوادگی واقعی و در دیگر نماد زندگی تحمیل شده بر کودک است.

پژوهشی که یکی از روانشناسان انجام داده است، نشان می دهد کودکانی که در یتیم خانه ها زندگی می کنند، شکل خانه را مانند دیگر کودکان نمی کشند. آنان در قسمت عمده ای از اطراف خانه، چمن، گل، ماشین، قطار، گاو، هواپیما، چتر باز و … می کشند؛ به قسمتی که آن خانه به نظر بیننده حالتی پر هرج و مرج دارد. این در هم ریختگی، از عدم شناخت واقعی خانه و خانواده ناشی می شود. زیرا کودک یتیم فرصت شناخت و درک معنی نمادین آن را ندارد. نمی تواند مدت زیادی توجه خود را به آن معطوف سازد و آن را مانند بقیه کودکان رسم کند. در واقع، خانه برای کودکان یتیم یک پناهگاه عاطفی نیست و به همین دلیل، اغلب در حال تغییر دادن موضوع های نقاشی است و کمتر می تواند فکر خود را بر یک موضوع متمرکز کند.

کوچه

امتداد و ادامه خانه، کوچه است. کوچه، امکان خارج شدن از خانه و محیط محدود خانواده و سرانجام، بیرون آمدن از خود را برای کودک فراهم می آورد. اگر کودک مشکلاتی در برقراری ارتباط با دیگران داشته باشد، کوچه و جاده به صورت پیچ و خم دار کشیده می شود.

وقت هایی هم چنین کوچه ای، نماد فرار و گریز است. ولی برای تجزیه و تحلیل آن باید کل نقاشی را بعد از توضیحاتی که کودک راجع به آن می دهد، در نظر گرفت، خیابان های عریض و باز نشان دهنده شادی و صداقت و کوچه های تنگ و بسته نشانه کمبود های عاطفی کودک است. کودکانی که در خانواده های از هم گسیخته و ناهماهنگی زندگی می کنند و دارای ثبات نیستند، معمولا در نقاشی های خود کوچه های متعددی می کشند که در نقاط گوناگون با هم طلاقی می کنند.

درخت

دو تن از روانشناسان، از درخت به عنوان موضوعی برای شناخت شخصیت کودک استفاده کرده اند. برای تجزیه و تحلیل نقاشی درخت، باید سه قسمتریشه، تنه و شاخه و برگ های آن را مشخص کرد. ریشه که در زمین فرو رفته است و درخت از آن غذا می گیرد، ناخودآگاه فشارهای غریزی است. تنها پرشتاب ترین و مشابه ترین عامل به خود کودک و بیان کننده مشخصات دائمی و عمیق شخصیت اوست. شاخه ها، برگ ها طرق ارتباط او با دنیای خارج است. از طریق این بررسی می توان با در نظر گرفتن قسمت های متفاوت نقاشی، آن را تعبیر کرد. به نظر این پژوهشگران، اگر کودک برای رسم ریشه درخت کار زیادی انجام داده باشد و به ریشه نسبت به بقیه قسمتهای درخت اهمین بیشتری داده باشد، نشانه طبیعت بدوی و عاشقانه و در عین حال محافظه کار و بی حرکت اوست. ممکنن است تنها درخت کوتاه یا بلند کشیده شود. بچه ها در سنین قبل از مدرسه تنه درخت را بلند را رسم می کنند؛ ولی بعد از این سن، بلند بودن درخت اغلب نشان دهنده عقب افتادگی فکری یا بیماری عصبی یا آرزوی بازگشت به دنیای کوچکی و قبل از مدرسه است. اگر تنه درخت کوتاه کشیده شود، جا ه طلبی و بلند پرواز بودن کودک را نشان می دهد. ممکن است تنه درخت مستقیم و صاف و یا کج کشیده شود که در حالت دوم، نشانه بی ثباتی کودک است.

شکل شاخه ها و برگ ها ها یا قسمت بالای درخت نیز دارای معانی گوناگونی است؛ برای مثال، درختی که برگ های زیاد و درهم داشته باشد با درختی که شاخه های آن هرکدام به سویی رفته اند، از نظر معنی تفاوت دارد. حالت اول، بیان کننده شخصیت بلغمی مزاج و در خود فرورفته کودکی است که آمادگی تغییر و تحول ندارد. ولی در حالت دوم، که درخت شاخه های فراوانی دارد، حساسیت شدید کودک نشان داده می شود. او مسایل را به سادگی می فهمد و قادر به ارتباط با دیگران است و ودر عین حال می تواند به راحتی خود را با محیط سازگار سازد.

از دیگر موضوعاتی که به عنوان نمادهای بیان شخصیت کود ک مطرح است، می توان به خورشید، ماه، آسمان، زمین، حیوانات، اتومبیل و نقاشی افراد خانواده اشاره کرد. برای مطالعه دقیق تر، به کتاب های روان شناسی و تستهای روان شناسان معروف مراجعه کنید. به هر حال، نقاشی کودکان دارای مفاهیم خاصی است و اگر بخواهیم تحلیل درستی از کودک داشته باشیم، بهتر است به نقاشی های او اکتفا نکنیم.

جهت مطالعه بخش اول از این مقاله کلیک کنید

جهت مطالعه قسمت سوم این مقاله کلیک کنید

موضوع نقاشی (قسمت سوم) (تکنیک های نقاشی در دوره ابتدایی)

موضوع نقاشی (قسمت سوم) (تکنیک های نقاشی در دوره ابتدایی)

پژوهشی، اردشیر، رشد معلم، اردیبهشت 1374، شماره 110.

در مقاله پیشین به طور مختصر به دیدگاه روانشناسان در مورد نقاشی کودک پرداختیم. اینکه در ادامه بحث، به نحوه ارائه موضوع با اهداف آموزشی می پردازیم. این مقوله بیشتر به آموزگاران هنر مربوط می شود. با آنکه آموزگار هنر با روح کودک سر و کار دارد، کار او الزاما روان شناسی یا روان درمانی نیست و چنانچه آموزگاری متوجه مشکلات روانی کودکی شود، بهتر است با روان شناس یا متخصص مشوروت کند و خود به تنهایی کاری در جهت کمک به کودک انجام ندهد. برطرف کردن مشکلات روانی یا رفتاری کودک از راه همکاری پدر، مادر، معلم و دیگر کسانی که با کودک سر و کار دارند، با نظارت و راهنمایی یک متخصص علمی است. هنگامی که درباره نقاشی کودک صحبت می شود، می توان به جوانب گوناگون آن نظر داشت و از تمام جنبه های مثبت  آن بهره جست. تفکیک جنبه های متفاوت نقاشی کودکان، تقریبا کاری غیر عملی است. اما آنچه در این مقاله می آید، صرفا برای آگاهی آموزگاران گرامی هنر از این جوانب است.

ارائه موضوع با هدف آموزشی

امروزه آموزش شکل های متفاوت و متنوعی به خود گرفته و شیوه های آموزش مدام در حال تغییر و تحول است. یکی از راه های بسیار موفق آموزش، استفاده از بازی های گوناگون است.

آموزش از راه بازی یکی از راه هایی است که برای کودک بسیار جذاب است و بر او اثر بسیار می گذارد. اگر آموزش با نوعی تحقیق و کنجکاوی همراه باشد نتایجی بسیار پربارتر از مطالعه کتاب یا آموزش کلامی خواهد داشت. هیچگاه نباید فراموش کنیم که یکی از بزرگترین لذت ها کشف کردن است. کشف چیزهایی که نمی دانیم، روح ما را مشعوف و شادمان می کند. اگر آموزش کودک را در راهی هدایت کند که: کشف منجر شود، موفق تر از آموزش به شیوه دیکته کردن مطلب خواهد بود. این شیوه را شاید بتوان آموزش غیر مستقیم نامید. یعنی بدون اینکه به طور مستقیم بخواهیم مطلبی در ذهن کودک جای دهیم، او را از طریق بازی یا هر روش دیگر؛ کنجکاو کنیم تا به تحقیق و جستجو بپردازد. در نتیجه این کاوش ها، کا گاه مشکل بسیار ساده ای دارد، او متوجه بسیاری از نکات خواهد شدکه آموزش آنها از طریق کلام یا کتاب تا این حد جذاب نخواهد بود.

نقاشی استعداد آموزشی بسیار زیادی در خود نهفته دارد و مسئله بسیار مناسبی برای شناخت محیط است. اولین ویژگی نقاشی این است که کودک به محیط اطراف خود نگاه می کند و سعی می کند دریافت های خود را از آنچه دیده است، رسم کند. کودکی که این کار را انجام می دهد، نسبت به کودکی که به این شیوه محیط اطراف خود را مورد مطالعه قرار نمی دهد، تفاوت زیادی خواهد داشت. زیرا دیدن و درست نگاه کردن باعث نی شود که اطلاعات بسیار زیادی به مغز ما برسد. بیشتری درصد اطلاعاتی که مغز ما دریافت می کند، از طریق حس بینایی است. با تربیت و تقویت قدرت دیدن و درست دیدن درصد این اطلاعات بالا می رود.

بسیاری از کودکان، بعد از چند جلسه نقاشی کشیدن، دیگر موضوعی برای نقاشی ندارند. آنان به آموزشکار مراجعه می کنند تات موضوع جدیدی بدهد یا اگر مراجعه نکنند، به تکرار موضوعات قبلی می پردازند. این تکرار، کودک را خسته می کند، تا جایی که بعد از مدتی نقاشی لذت خود را از دست می دهد و کودک از نقاشی فاصله می گیرد. در حالی که جذبه نقاشی و اصولا کار هنری، در خلق پدیده های جدید است. این خلق کردن و بازآفرینی به تکامل ذهنی انسان کمک بسیار می کند. به همین سبب ضروری است که آموزگار هوشیار کودک را از تکرار یا گریز از نقاشی به راهی جدید بکشاند. راهی که در آن بتوان هر دم و با هر نقاشی به نکات جدیدی در محیط پی برد.

در آغاز کلاس، می توانید کودکان را آزاد بگذارید تا هر آنچه را که می توانند، بکشند. بعضی از کودکان داران چنان اعتماد به نفس و قدرتی هستند که مدام نقاشی خواهند کشید و کارشان تمامی نخواهد داشت. اما بعضی از کودکان بعد از کشیدن چند نقاشی، چیزی در ذهن نخواهند داشت یا اگر چیزی در ذهنشان باشد جرأت کشیدن آن را پیدا نخواهند کرد. چون عقیده دارند که توانایی کشیدن آنها را ندارند، در اینجا عکس العمل معلم بسیار مهم است. درباره کودکان دسته اول که مدام نقاشی می کشند، یه زحمت و تلاش چندانی نیاز نیست. زیرا آنان در مسیری که باید، افتاده اند. اما به کودکان دسته دوم باید کمک کرد و شیوه کمک معلم بسیار مهم است. معلم ناآگاه و غیر متخصص تصویری می کشد و کودک را به کپی از آن تشویق می کند. این کار نه تنها دامنه توانایی ها و شناخت کودک را وسعت نمی بخشد، بلکه او را به تصویری که معلم برای او کشیده است محدود می کندد و در ضمن این امتیاز را از او می گیرد که به دیدن محیط و آنچه که در اطراف اوست، بپردازد. کودک بعد از چند بار کپی کردن به این کار عادت می کند و همیشه به معلم متکی خواهد بود. البته کودک از کارهای کپی خودش به وجود می آید. اما این چیزی نیست که او را به سر منزل مقصود برساند.

در این موارد، معلم هوشیار کودک را به نگاه کردن به اطرافش تشویق می کند و با جلب توجه او ه بی اهمیت ترین چیزهایی که در اطرافش قرار دارد، نگاه او را نسبت به محیط تغییر می دهد. معلم می تواند دست کودک را بگیرد، گوشه ای از کلاس را به او نشان دهد و درباره نکات نهفته در آن برای کودک صحبت کند یا اینکه کودکان را به حیاط مدرسه یا باغ وحش یا حتی کوچه و خیابان ببرد و چیزهای جدیدی را که هرگز به آنها دقت نکرده اند، برایشان نمایان سازد. با این روش، می توان کودک را به نگاه کردن و دقت در همه چیز راهنمایی کرد.

موضوع نقاشی نباید الزاما پیچیده باشد. دم دست ترین و معمولی ترین اشیا ارزش موضوع بودن را دارد و نگاه ما به اشیا مفهوم و اهمیت می بخشد.

با این مقدمه به ارائه چند طرح درس می پردازیم و امیدواریم که آموزگار گرامی این طرح درس ها را با شرایط کلاس خود و وضعیت دانش آموزان تطبیق دهند و با آگاهی و دخالت های مفید به نتایج خوبی برسند.

طرح درس شماره 1

وارد کلاس شدم!

برپا!برجا!

بعضی از بچه ها به من نگاه می کردند. گروهی وسایل خود را روی میز می چیدند. چند لحظه ای به بچه ها نگاه کردم. همه وسیله ها روی میز قرار گرفت، پچ پچ ها تمام شد و همه به من نگاه می کردند. یکی از بچه ها که کمی عجول و بسیار پر انرژی بود انگشت خود را بالا گرفت و با خنده ای شیطنت آمیز و کودکانه پرسید: «آقا موضوع امروز چیه؟»

با یک مقدمه کوتاه درباره نگاه کردن، دیدن و اهمیت آن گفتگو را  با بچه ها شروع کردم. بعد ادامه گفتگو را به حالت سوال و جواب در آوردم.

شما همه بینایی دارید؟

بعله!

پس حتما به همه چیزهایی که اطرافتان هست، نگاه کرده اید و تصویر آنها را به یاد دارید؟

بعله!

پس موضوع نقاشی امروز بسیار ساده است. کشیدن در خانه هایتان، موضوع امروز ماست.

همه لحظه ای ساکت ماندند. می شد فهمید که سعی می کردند تصویر دقیق در خانه خود را در نظر آورند. آنانکه مطمئن بودند، شروع به کشیدن کردند و آنها را که در خانه شان را به یاد نداشتند، با شکوه و نارضایتی نزد من آمدند. به آنها گفتم که اصلا مهم نیست نقاشی چقدر به تصویر واقعی در خانه تان شبیه باشد. مهم این است که فکر کنید، تلاش کنید و شکل و رنگ در خانه خود را با یاد آورید.

بچه ها را راضی کردم که هرچه به یاد دارند، بکشند. پس از دقایقی یک یک بچه ها گفتند که نقاشی ما تمام شد. بعد از اینکه کار همه تمام شد، به هر یک کاغذ سفیدی دادم و گفتم برای جلسه آینده تکلیفی دارید. تکلیف شما این است که این نقاشی را با در خانه خود مقایسه کنید و شکل و رنگ های درست را بکشید و بیاورید و با نقاشی امروز مقایسه کنید.

جلسه بعد، کلاس بسیار پر شور حال بود. نقاشی ها را به دیوار زدیم و مقایسه کردیم با خنده و شوخی درباره آنها صحبت کردیم. در پایان، خوب می شد فهمید که بچه ها چقدر سعی می کنند به اطراف خوب نگاه کنند. قرار گذاشتیم جلسه بعد، موضوع نقاشی گوشه ای از حیاط مدرسه باشد. انتخاب این گوشه به عهده من بود و وظیفه بچه ها این بود که تمام حیاط مدرسه را خوب نگاه کنند و به خاطر بسپارند. البته نگاه کردن به حیاط مدرسه و به خاطر سپردن تصاویر آن شاید به خودی خود کار چندان جالبی نباشد. اما این کار فقط تمرینی برای دقت بیشتر در محیط است و اگر این مداومت داشته باشد، به شکل عادت در می آید و تاثیر بسیار خوبی بر کودکان می گذارد. به خصوص اگر بعد از نگاه کردن به بازآفرینی چیزهایی که دیده اند بپردازند.

طرح درس شماره 2

موضوع نقاشی خانه بود و محیطی که خانه در آن قرار دارد. ابتدا بچه ها از سادگی موضوع تعجب کردند. اما من از آنان خواستم حتما یک خانه بکشند و محیط آن را نیز نقاشی کنند. بچه ها خیلی سریع کارشان را شروع کردند و هرکدام یک خانه کشیدند. نقاشی ها را به دیوار کلاس زدیم. اغلب خانه ها شبیه به هم بود. یک مربع که یک مثلث روی آن قرار داشت. با یک لوله بخاری و دو پنجره و یک در یا یک مکعب ساده که در و پنجره ای روی آن کشیده شده بود. از تقاشی هیچ کدام به طور مستقیم ایراد نگرفتم. اما درباره رابطه محیط و شکل خانه ها برای آنها صحبت کردم. برای مثال، درباره دلیل تفاوت شکل خانه های شمال ایران با کویر یا مناطق کوهستانی صحبت کردم و صحبت ما بیشتر حالت سوال و جواب و گفتگو داشت. سعی می کردم به جای آنکه مطلبی را مستقیم و واضح به بچه ها بگویم؛ ذهن آنان را به فعالیت وادارم. مثلا می پرسیدم: «چرا خانه های شمال ایران شیروانی دارند یا چرا خانه های کوهستانی با سنگ و خانه های کویری با گل ساخته شده اند. از جواب های بچه ها به خوبی می شد فهمید که فکر می کنند و به نتایجی می رسند و نتایج را با هیجان بازگو می کنند. بعد تعدادی عکس را که از مناطق گوناگون گرفته شده بود، به آنان نشان دادم. ضمن تماشای عکس ها درباره تأثیر آب و هوا، وضعیت جغرافیایی و مواد و مصالحی که برای ساختن خانه در هر منطقه ای موجود است، با بچه ها حرف زدم.

بعد از دیدن عکس ها و خاتمه گفتگو؛ از بچه ها خواستم یک خانه با محیطی که در آن قرار گرفته است، نقاشی کنند. این بار دانش آموزان با دقت و تأمل بیشتری به کار پرداختند و ضمن کار، گاه از من سوال هایی می کردند. آنان خیلی خوب به رابطه شکل خانه ها و محیط اطراف آن پی بردند. تفاوت زیادی بین کارهای اول، که غالبا کپی و تکراری بود، با سری دوم کارها دیده می شد. در واقع اگرچه هدف نقاشی و نوعی بازی بود اما اطلاعات خوبی رد و بدل شد. این شیوه برخورد که معمولا با گفتگوی معلم و بچه ها و نگاهی دوباره به اطراف همراه است، فایده های بسیار دارد. می توان بچه ها را به پارک برد و درباره انواع درختان، ساختمان ظاهری آنها و … صحبت کرد و تصویر درخت را در نقاشی کودکان از حالت یکنواختی خارج ساخت.

به طور کلی، نگاه کردن وسیله ای برای به دست آوردن اطلاعات است. هرچه این قدرت را تقویت کنیم، اطلاعات بیشتری به دست می آوریم و در واقع، آموزش می بینیم. هنگامی که اطلاعاتی راجع به گذشته به بچه ها می دهیم، می توانیم آنها را به یک موزه ببریم، سپس از آنان بخواهیم برای ما نقاشی کنندو مسلم است که نتیجه بسیار مطلوب تر خواهد بود.

هنگامی که کودکان را به باغ وحش می بریم، می توانیم از آنان بخواهیم نقاشی کنند. با این کار، وقت آنان چند برابر افزایش می یابد و شناخت آنها بیشتر می شود. در نتیجه بسیاری نکات را که در کتاب های درسی به نحوی  خشکو کم جاذبه گنجانده شده است می توان به این طریق آموزش داد. دامنه آموزش از طریق نقاشی بسیار نامحدود است و استفاده از آن تنها به آموزگار هنر و برخورد او با موضوع بستگی دارد. معلمان دروس دیگر مانند: علوم، جغرافیا، تاریخ و حتی مدنی نیز می توانند با همکاری معلم هنر بازدهی کار خود را افزایش دهند. این همکاری بسیار مفید و به نفع دانش آموزان است و در کلیه درس ها می توان از نقاشی بهره گرفت.

در هر مقطع و گروه سنی می توان بهره های آموزشی خاصی از نقاشی گرفت. بهره گیری از نقاشی در جهت آموزش، باید با توجه به دو مطلب باشد:

ویژگی های نقاشی کودکان در هر مقطع از نظر تکاملی

میزان اطلاعات و آگاهی هایی که کودک می تواند جذب کند.

 جهت مطالعه بخش اول از این مقاله کلیک کنید

 جهت مطالعه بخش دوم از این مقاله کلیک کنید

 

آنگاه که دیگر کودک نیستیم، مرده ایم

آنگاه که دیگر کودک نیستیم، مرده ایم

ذاکری، علی، آنگاه که دیگر کودک نیستیم مرده ایم، دو هفته نامه هنرهای تجسمی تندیس، شماره 59، 12 مهر 1384، صفحه 19.

مشکل ما بزرگترها این است که همیشه تلاش داریم به کودکان یاد بدهیم اما نمی‌کوشیم تا از آنان چیزی فرا بگیریم. به اعتقاد من هرکسی برای یافتن دوباره خویش باید یک بار دیگر خود را به کودکی‌اش نزدیک کند، اگر جهان امروز کودکی خود را بشناسد، جهان زیباتری را شاهد خواهیم بود. ما در بزرگ شدن چیزهایی را به دست می‌آوریم و چیزهای بیشماری را هم از دست می‌دهیم. ما در بزرگی طراوت، شادابی، صداقت، پاکی، جسارت، خلاقیت، فی‌البداهگی، خواب راحت و بی دغدغه روی پای مادر بزرگ، انبوه رویاهای رنگی، سبکبالی، دویدن در پی قاصدک و مهم‌تر از همه بازی را از دست می‌دهیم. به جای همه این ارزش‌ها انبوهی از اطلاعات، تجربیات، دغدغه‌های جاری زندگی و سازگاری با یک رفتار عمومی و خالی از طراوت ما را فرا می‌گیرد. ما بزرگ می‌شویم و دیدگاه‌های بی‌شماری در طی زندگی پس مانده سفرهای گوناگون را در ذهنمان می‌تکانند و ما بی آن که روی آن‌ها بازیافت صورت دهیم آنها را با خود حمل می‌کنیم. و از آن به عنوان عینکی برای تفسیر حقایق زندگی استفاده می‌کنیم. هر روز این انباشت بیشتر می‌شود. تکرارها زندگیمان را فرا می‌گیرد و برای هر اتفاقی تفسیری از پیش آماده داریم و آن گاست که ذهنمان بوی گذشته و کهنگی می‌گیرد و ما بی آنکه دم هر عید، خاک از روی آنها برداریم و یا بخشی را شبانه در کیسه زباله در کوچه بگذاریم از خود می‌پرسیم چرا حالم خوب نیست؟ من هم چند سال قبل خیلی حالم بد شد و به دکتر مراجعه کردم او توصیه کرد که روزی سه بار صبح، ظهر، شب قرص کودکی مصرف کنم. همه این قرص را لازم دارند تا حداقل بخشی از کودکی وجودشان را حفظ کنند.

برانکوزی مجسمه‌ساز معاصر می‌گوید: آنگاه که دیگر کودک نیستیم، مرده ایم.

رجعت به کودکی و یافتن ارزش‌ها و به کارگیری دوباره آنها به طور یقین نگاه نو و خلاقانه‌ای را در زندگی انسان‌ها به وجود می‌آورد. در این راستا هنرمندان بیش از سایر مردم به این بازگشت نیازمندند. کودکان در کنار ارزش‌هایی مانند پاکی، صداقت، شفافیت، جسارت و شادی ویژگی‌های دیگری مانند خلاقیت و فی‌البداهگی دارند که به خصوص در هنرهای تجسمی محل حضور بزرگانی چون پیکاسو، پل کله، میرو، دوبوفه، کاندینسکی و بسیاری دیگران بوده است.

هرکس در مسیر کارش گاهی شانس‌هایی می‌آورد که باعث ارتقاء کیفیت کارش می‌شود، حال این می‌تواند آشنایی ما با فلان استاد باشد یا کشف یک دیدگاه پنهان و یا افتادن سیب از درخت یا شره رنگ جکسون پولاک روی بوم نقاشی‌اش. من هم بر حسب اتفاق زمانی که با نقاشی کودکان آشنا شدم، این شانس بزرگ برای من اتفاق افتاد. اما مثل هر مطالعه‌ای که در پروسه جواب می‌دهد، این آشنایی در پی چند سال مطالعه و کار ارزش واقعی خود را ظاهر ساخت، توضیح دقیق چنین پروسه‌ای از حوصله این متن خارج است، اما با اشاره به بخشی از آن، تأکید دوباره‌ای به ارزش‌های دنیای کودک خواهد بود.

من در مطالعه دنیای کودکی به چند کلمه کلیدی پی بردم که شامل: لذت، جسارت، تخیل، عدم نتیجه‌گیری، فی البداهگی و بازی بود.

من در کارهایم به این حقیقت تلخی پی برده بودم که با وجود صرف سالیان نسبتاً درازی برای کار آکادمیک و حل بخشی از معضلات راه، هنوز تولد هر اثر آنگونه که باید راحت و سیال صورت نمی‌پذیرد. لرزش دستانم را در برابر بوم‌های سفید حس می‌کردم و سیالی اندیشه‌ام زندانی انقباض ذهنم می‌شد.

در پس این حقیقت آموزش دوباره را شروع کردم این بار معلمم کودکان بودند. از بازی شروع کردم. بل دادن به بازی این اجازه را به من می‌داد که زیاد دلواپس نتیجه نباشم و از خود بازی لذت ببرم و در دل آن دنیای جدید را بیابم. دریافتم که هر شی در بازی کودکان می‌تواند تبدیل به موجودی دیگر شود. در این بازی دیگر اسم اشیا اهمیت نداشت. در این بازی عقل پای خود را عقب می‌کشید و شیطنت‌های کودکانه در شور و مستی خود در لابلای نور و آب و آینه آزادانه به هر سوی سرک می‌کشید. در این بازی چیزی از تکرار و گذشته فراهم نبود و هر تجربه‌ای از گذشته اگر می‌توانست با کودکی آشتی کند، بر جای می‌ماند. در این بازی راه‌های پر پیچ و خم و صعب‌العبور هیجان بیشتری نسبت به راه‌های هموار داشت. در این بازی چیزی که ارزش داشت مسیر بود نه هدف. نتیجه‌گرایی که عمل را دچار احتیاط می‌کرد و دست و پای جسارت را می‌بست در این بازی راه نمی‌دادم. چیزی که در لابلای بازی، هر لحظه روح زندگی را به کارهایم می‌دمید، لذت از کار بود. لذت از بازی، اتصال من و اثر را بیشتر می‌کرد تا حدی که گاهی مرا هم از سر راه خود بر می‌داشت. لذت، انرژی و صداقت را به کار می‌افزود. لذت باعث می‌شد که خودم باشم و با کج و کوله بودنم کنار بیایم. لابلای کار محاسبه‌های عقل از لای در مرا میپاید و هیچ‌گاه نخواستم به او بی‌احترامی کنم. تنها خواهش می‌کردم بعد از بازی پذیرای او باشم. تخیل و فی‌البداهگی را که دوستان همیشگی من شده بودند را به کارم راه می‌دادم . فی البداهگی به من اجازه می‌داد که همه مأموران کنترل عبور و مرور را به مرخصی بفرستم، در این زمان بود که دنیای ناشناخته و انرژی‌های پنهان وجودم بدون احتیاط وارد کار می‌شدند، و گاهی آنچنان این نیروها انجام کار را با سیالی انجام می‌دادند که خود من در گوشه‌ای لم می‌دادم و با تحسین تماشاگر خلاقیتشان می‌شدم. تخیل و فی‌البداهگی خروشان با هم کنار می‌آمدند و خودشان می‌دانستند که کجای کار را به همدیگر بسپارند. در فضایی از شیدایی، بازی، فی البداهگی و لذت درهم می‌آمیختند و اجازه می‌دادند تا پرده‌های وجودم به کناری روند و شادی و رنج و سرخی زخم‌های سالیان، بومم را شمع آجین کنند. در آن لحظات من باز مانند کودکی‌ام، سبک و سیال جرعه‌های نور را سر کشیدم. اما این لذت زیاد طولانی نبود. عقل دوباره بر در می‌کوبید. بازی من تمام شده بود. ورود عقل سر وقت صورت می‌گرفت و بعد از پخش و پلا شدن اسباب بازی‌ها، انضباط عقل می‌توانست دوباره اتاق را نظم دهد. به حرف‌های عقل گوش فرا می‌دادم، پرحرفی‌هایش جسارت مرا نشانه می‌رفت و توانایی ارائه کارم را برای من مشکل می‌ساخت. صحبت‌هایش عافیت‌طلبی من را ارضا می‌کرد. زیاده‌گویی‌هایش انرژی و تازگی، به روح کار را لطمه می‌زد. در این زمان تنها راه نجات، کمک گرفتن از جسارت دنیای کودکی بود. جسارتی که صداقت کار را به عافیت نمی‌فروخت. حالا از آن دو راه چند سالی می‌گذرد، همچنان بازیگوشی‌هایم را دارم و به جاهای گوناگونی برای یافتن سرک می‌کشم و این راحتی و سیالی و کشف دمادم را مدیون کودکان هستم.

نقاشی دیجیتالی

نقاشی دیجیتالی

جوادی متقی، شبنم، نقاشی دیجیتالی، دو هفته نامه هنرهای تجسمی تندیس، شماره 59، 12 مهر 1384، صفحه 6.

تابستان گذشته اولین جشنواره نقاشی دیجیتال در کشور برگزار شد. پیرامون چگونگی استفاده صحیح از رایانه نظرهای گوناگونی وجود دارد. اما در زمینه نقاشی کودکان پیشاپیش می توان به این اصل تکیه کرد که رایانه با تمام توانمندی ها و ویژگی های منحصر به فردش هرگز نمی تواند جایگزین آفرینش هنری به وسیله دست و یا به عبارت دیگر کاردستی شود. چرا که کار با دست فرآیندی پیچیده و عمیق است که رابطه انسان با جهان را گسترش می دهد. و به آن عمق و معنا می بخشد. از این رو نقاشی دیجیتالی به عنوان یک ابزار در حاشیه کاردستی می تواند قرار گیرد. پیرامون استفاده از کامپیوتر در این حد نیز باید با وسواس تمام راهکارهای صحیح آن را پیدا کرد تا دچار بحران بازی های رایانه نشویم.

امروزه ظهور رایانه پنجره دیگری را بر روی افق زندگی مردم باز کرده است و ضرورت استفاده از رایانه به عنوان وسیله ای که سرعت، دقت، تنوع و خلاقیت ایجاد می کند، کاملا قابل مشاهده است. امروزه تقریبا رایانه در اغلب خانه ها وجود دارد و بسیاری از کودکان و نوجوانان بوسیله آن به فعالیت های علمی، تفریحی، ارتباطی و هنر می پردازند و جذابیت این پدیده عصر ارتباطات برای کودکان و نوجوانان بسیار زیاد است.

و اما نقاشی و ذوق خلق تصاویر قریحه ای است که سنین کودکی در میان افراد وجود دارد. اگرچه رفته رفته با افزایش سن، جسارت نقاشی کردن در افراد کاهش می یابد. همانطور که می دانیم رایج ترین وسایل نقاشی مداد و کاغذ است که در دسترس همه کودکان دنیا وجود دارد. آنگاه که کودک به وسیله مداد نقشی بر روی صفحه دو بعدی کاغذ ثبت می کند از سوی والدین نقاش تلقی می شود. حال اگر بر این موضوع بشاور داشته باشیم که نقاشی کردن برای به تحرک در آوردن و بیان تصورات و تخیلات ذهنی کودکان بسیار موثر است و از طرفی این عمل به عنوان یکی از بازی های خلاقه کودکان محسوب می شوند و می توان به وسیله آن کودکان را در داشتن ذهن خلاق و تفکر واگرا همراهی کرد. باید به راه ها و تکنیک های مختلفی که این موضوع را دو چندان می کند اندیشید و این رویکرد چیزی نیست جز تنوع در ابزار و تکنیک نقاشی.

بدیهی است تنوع در ابزار نقاشی موجب می شود که کودک با ابزارها و تکنیک های گوناگونی آشنا شده و به کشفیات بیشتری دست پیدا کند. کودکی که در کنار مربی کار آزموده خود با ابزار مختلف و متنوع نقاشی آشنا می شود به سرعت در مسیر فعالیت خلاق خود قرار می گیرد. اینک می توان این سوال را مطرح کرد که چه ابزاری را می توان ابزار نقاشی محسوب نمود؟

آیا هر وسیله ای که اثری بر جای بگذارد، می تواند جزو ابزار و وسایل نقاشی تلقی شود؟ یا وسایل نقاشی فقط در قلم، کاغذ، مداد رنگی و یک صفحه دو بعدی خلاصه می شود؟ اگر به مفهوم نقاشی و نقاشی کردن بیاندیشیم و تعریفی از آن پیدا کنیم به این نتیجه خواهیم رسید که هر ابزاری که بتواند تصاویر و تخیلات ذهنی ما را ثبت کند می تواند جزو ابزار نقاشی محسوب شود.

در دنیای معاصر که رایانه از جمله ابزاری است که اولا در دسترس اکثریت مردم قرار گرفته و دوما امکانات زیادی را نزد افراد قرار می دهد، می تواند یکی از ابزارهای نقاشی محسوب شود. حتی شاید به دلیل سرعت در انجام عملیات مثل رنگ گذاری، خط گذاری، عوض کردن صفحه، اضافه کردن یا حذف کردن تصاویر و … جذابیت های ویژه ای را برای افراد به وجود آورد و از طرفی جرات و شهامت بیشتری را به کودکان ببخشد و امکانی را پدید آورد تا شخص بتواند گشت و گذار بیشتری در یافته های خود داشته باشد.

این وسیله همچنین می تواند موجب گسترش بازده فکری برای پیداکردن راه های جدیدتر شود و در بالا رفتن پاسخ به محرک ها، قوی تر عمل کند و قدرت انتخاب و تصمیم گیری را در نزد کودکان و نوجوانان بالا ببرد.

اما رویکرد دیگری نسبت به پدیده رایانه وجود دارد که بسیاری از مربیان تعلیم و تربیت استفاده از آن را نزد کودکان و نوجوانان مسئله نگران کننده ای می بینند به این معنی که تاثیرات رایانه ممکن است جایگزین دیگر فعالیت هایی شود که ارزش تحولی بیشتری دارند.

اما باید توجه داشت که امروزه اولا استفاده از رایانه امری اجتناب ناپذیر است و دوم این که رویکردهایی مثل نقاشی به این وسیله در نزد کودکان و نوجوانان می توانند جایگزینی مناسب و خلاق تعریف شوند.