مطالعه ی تاثیرات آموزش هنر بر فرآیند جامعه پذیری (اجتماعی شدن) کودکان

عنوان مقاله: مطالعه ی تاثیرات آموزش هنر بر فرآیند جامعه پذیری (اجتماعی شدن)  کودکان

نویشنده: عثمان آیپک ارسلان

دانشگاه قاضی(ترکیه) ، دانشکده ی آموزش حرفه ای، دپارتمان هنرهای کاربردی

خلاصه مقاله  

در حالی که آموزش هنر با هدف پرورش کودکانی دارای ذهن خلاق ، جستجوگر، برخوردار از حرمت نفس، مولد، و برخوردار از قریحه و ذوق  و ادراک زیباشناسی  صورت می گیرد؛ به نظر می رسد که  تلاش برای ایجاد یک جامعه مدرن و اجتماعی  نیزهمین هدف را دنبال می کند.

مراحل کسب ارزشها ، رفتارها و دانش و آگاهی از  جامعه ای که کودک به آن تعلق دارد، را فرآیند “جامعه پذیری” می نامند.  در این فرآیند ، کودک هر تجربه ای را که می بیند و کسب می کند در  زندگی به کار می بندد.

این واقعیت که کودکانی که آموزش هنر می بینند تا  شخصیت خود را توسعه دهند، و شخصیت آنها با هنر و ارزش های زیبایی شناسی تغذیه می شود، در زندگی حرفه ای و  اجتماعی موفق تر و منظم تر می شوند.

واضح است كه كودكانی كه  آموزش هنر می بینند، به دلیل احساس موفقیت و رضایت از خود ، از عزت نفس و حرمت ذات  بهتری برخوردارند. کودکی که قادر است خود را از طریق هنر بیان کند ، می تواند ویژگیهای سالم شخصیتی را پرورش دهد ، در زندگی اجتماعی شرکت کند و فعال و سودمند باشد. در این تحقیق ، تغییرات رفتاری ای مورد بررسی قرار گرفته است  که آموزش هنر در بهبود کودکان از نظر سازگاری با محیط موثر بوده است.

مقدمه

هنر پدیده مهمی از محیط اجتماعی و فرهنگی است که در این محیط رشد می کند و ابزاری مهم برای فراتر رفتن از خود است. هنر می تواند به اتحاد و همبستگی بین انسان ها کمک کند، و به طور مستقیم یا غیرمستقیم به شکل گیری آگاهی در باره موضوعات اجتماعی منجر شود. هنر می تواند جنبه های مذهبی ، سیاسی ، اقتصادی و تکنولوژیکی فرهنگ را توضیح دهد (دیکسون و چالمرز 1990).

فیشر (1990) ضمن تعریف هنر به عنوان یک ضرورت برای اینکه انسان بتواند از آن آگاه شود و آن را تغییر دهد ، در درک انسان از واقعیت ها و مقاومت در برابر آن ، بر هنر تأکید می کند. طبیعی ترین و قدرتمندترین ضرورت اندیشه انسان ، تلاش او برای بازیابی و بازنمایی اشیاء و وقایع به شیوه ی زیبایی شناختی است.

بی نظمی ها و اختلال ها، تفکرآدمی را وامی دارد که به دنبال راه حل بگردد. از سوی دیگر ، نظم و تركیب، یگانه پیش شرطی است كه طی آن انسان می تواند خودش را درک کند و بشناسد. از این نظر ، هنر همان  نظم ومنبع الهام است.هر فرد در ارتباطی همه جانبه ، ظریف ، پیچیده و فشرده با محیطی است که در آن زندگی می کند؛ محیطی که از اجزای طبیعی ، اجتماعی و فرهنگی تشکیل شده است.

آموزش و تعلیم و تربیت نقش مهمی در تعامل بین انسان و محیط دارد.  البته نه هر نوع آموزشی، بلکه سیستمی از آموزش و پرورش که بر جنبه های کیفیتی تمرکز داشته باشد. آموزش هنر نیز بخشی از نظام آموزشی محسوب می شود.

افراد در جوامع مدرن باید در زمینه های علمی ، هنری و تکنیکی دانش لازم و کافی را داشته باشند. در صورت فقدان یا عدم وجود یکی از این زمینه ها ، زندگی فرد، سالم و متعادل و رضایت بخش نخواهد بود. آنچه در مرکز و محور آموزش هنر قرار دارد انسان است: موجودی زیست شناختی، اجتماعی، و فرهنگی. انسان به لحاظ جنبه های شناختی، عاطفی، و جنبشی یک کلیت واحد به شمار می آید. انسان برای رشد هر یک از این جنبه ها به دانایی و یادگیری نیاز دارد؛ اما این امکان وجود دارد که به افراد آموزش داده شود تا بتوانند جامعه ای را که در آن زندگی می کنند درک کنند ، با محیط ارتباط برقرار کرده و با استفاده از آموزش خلاق راه حل هایی را ارائه دهند.

آموزش هنر در نظام های رسمی آموزش و پرورش با این هدف است که  کودک از طریق تجربه ی ملموس هنر، وطی  فعالیت خلق اثر هنری،  فرآیندهای عاطفی و ذهنی اش رشد می کند و شکل می گیرد. مشاهده ، کند و کاو ، اکتشاف ، تمرین ، آزمایش ، نظارت و نهایی کردن ، که همگی فرایندهای بنیادی آموزش هنر است ، کودک و نوجوان را برای دنیای علمی و تکنولوژیکی معاصر آماده می کند ، زیرا این فعالیت ها بسیار شبیه به فرآیندهای تحقیقات علمی هستند.

پیشرفت و تغییر در ساخت اجتماعی در دوران کنونی ، به پرورش افراد متعادل ، سازگار و خلاق و برخوردار از عزت نفس نیاز دارد ، که بتوانند نقد کنند ، و بدانند که چه کاری انجام دهند. دنیای کنونی به افراد منفعل، محتاج، بی علاقه به کنجکاوی در مسائل اجتماعی نیازی ندارد. برای دستیابی به این هدف، آموزش هنر به خردسالان بسیار ضروری و حیاتی است.

آموزش هنر و فرآیند جامعه پذیری در کودکان

زندگی عبارت است از فرایند سازگاری با شرایطی که ما در آن زندگی می کنیم. سازگاری یک فرایند دوگانه است و از این واقعیت تشکیل شده است که افراد در طی یک تحول مداوم و مستمر زندگی ، تغییرات بیولوژیکی ، ذهنی ، اجتماعی و عاطفی را در درون خود می پذیرند و سپس مطابق با این تغییرات رفتارها و نگرش ها را به نمایش می گذارند و از طرف دیگر پیوندهای مثبتی با افراد پیرامون خود برقرار می کنند.

روشهایی که افراد ضمن غلبه بر مشکلات با آن روبرو هستند ، در طول زندگی چندان تغییر نمی کنند و این نکته را می توان با این واقعیت توضیح داد که روش های سازگاری و مکانیسم های دفاعی در دوره کودکی شکل گرفته و سازگاری را می توان به عنوان دو بعد ، سازگاری شخصی و سازگاری اجتماعی در نظر گرفت. سازگاری (Ozgüven 1992).

جامعه پذیری متضمن و در برگیرنده ی ارتباط بین رفتارهای یک فرد در یک سن خاص ، جنسیت و موقعیت اجتماعی با رفتارهایی است که یک جامعه از فرد انتظار دارد. فرآیند جامعه پذیری از دو جهت قابل تامل است.  والدین می توانند یکی از مؤلفه های جامعه پذیری برای فرزندان خود باشند در حالی که فرزندان می توانند به عنوان یک عنصر جامعه پذیری برای والدینشان شناخته شوند.

جامعه پذیری مبتنی بر یادگیری ، به ویژه نظریه یادگیری اجتماعی است و منعکس کننده انتظارات فرهنگی و داوری های کلیشه ای است. برای اینکه فرایند آموزش هنر بتواند مطابق با اهداف آن انجام شود ، نیاز به برنامه ها و فعالیت های به خوبی برنامه ریزی شده است. ورود هنر در زندگی هنری یک فرد ، زندگی شسته و رفته ای برای او فراهم می آورد، و همچنین امکان زیستن با اشتیاق و آزاد.(اردن 2004). آموزش هنر بر همه زمینه های توسعه تأثیر می گذارد. کودکان یاد می گیرند که چگونه بسته به سطح رشد و توسعه ، ایده های خود را بیان کنند و مفاهیمی که یاد می گیرند را به اشکال هنری تبدیل کنند.

کودکان با مشارکت در فعالیتهای مختلف هنری ، مهارت های اجتماعی ، عزت نفس و اعتماد به نفس خود را پرورش می دهند (شریرماخر 2002).

به گفته پیاژه ، رشد ذهنی بیشتر به دانش مبتنی بر فعالیت جسمانی و فیزیکی و آگاهی  از اشیاء خارجی بستگی دارد. كودكان خردسال بواسطه چشیدن، بو كردن ، احساس كردن ، ديدن و شنيدن  ازطریق کارها و فعالیتها یی که با اشیاء سرو کار دارد یاد می گیرند. با پیشبرد این نوع یادگیری بدنی ، می توان نوع روابطی مانند مقایسه ، طبقه بندی ، ترتیب با اشیاء و عمل را بهتر درک کرد.

شرکت در کارهای گروهی از طریق فعالیت های هنری به کودک امکان می دهد چیزی به نام همیاری را یاد بگیرد و با مفهوم اجتماعی آشنا شود. ورود کودک به این مرحله، حاصل تجربه های اولیه ی فرآیند کندو کاو، تلاش کردن، کشف کردن، و پی بردن و کسب احساس لذت از سرگرمی ها است (بیرسون 1993). کودکان هنگام کار بر روی یک فعالیت هنری ، با یکدیگر یا بزرگسالان در مورد نقاشی یا مجسمه صحبت می کنند.

از مجله ی : علوم رفتاری و اجتماعی

پنجمین کنفرانس جهانی علوم آموزشی (2013)

تهیه خلاصه و ترجمه: صالحی

مرداد 98

مقاله اصلی 

شواهد جدید در مورد مزایای آموزش هنر

شواهد جدید در مورد مزایای آموزش هنر

Brian Kisisda and Daniel H.Bowen

دانش آموزان کلاس پنجم واحد هنرمنتظر بازدید بانوی اول کشور، میشله اوباما در مدرسه ساووی Savoy هستند ، یکی از هشت مدرسه ای که سال گذشته برای ابتکار عمل در کمیته هنر و علوم دفتر ریاست جمهوری، در محله آناگوستیا واشنگتن انتخاب شد. بر اساس گزارش دفتر بانوی اول، این مدارس رویکرد هنر را به عنوان بخش مرکزی و اصلی استراتژی اصلاحات خود برگزیده اند، هم به منظور بهبود فرهنگ و آب و هوا، و هم برای تقویت موفقیت تحصیلی در مدارسی که به طور سنتی و به دلیل فقر در ردیف مدارس کم کار و ناکارآمد ارزیابی شده بودند.

REUTERS / جاناتان ارنست

تعامل با هنر برای تجربه انسانی ضروری است. تقریباً  همزمان با رشد مهارت های حرکتی ، کودکان از طریق بیان هنری ارتباط برقرار می کنند. هنرها با دیدگاههای مختلف ما را به چالش می کشد ، ما را مجبور می کند تا با “دیگران” همدلی کنیم و به ما این فرصت را می دهد که درمورد شرایط انسانی تأمل کنیم.

شواهد تجربی این گزاره ها را تأیید می کند: در بین بزرگسالان ، مشارکت در هنر مربوط به رفتارهایی است که به سلامت جامعه کمک می کند ، از جمله افزایش تعامل مدنی ، تحمل و مدارای بیشتر اجتماعی و کاهش رفتارهای منفی ما با دیگران.

با این حال ، اگرچه ما تأثیرات تحول آمیز هنر را تشخیص می دهیم ، جایگاه آن در آموزش کودکان به طرز فزاینده ای پیچیده است.

یک چالش مهم برای آموزش هنر عدم وجود شواهد تجربی است که نشان دهنده ارزش آموزشی آن است. گرچه کمتر کسی انکار می کند که هنر از مزایای ذاتی برخوردار است ، اما دفاع از ایده ی “هنر به خاطر هنر” برای حفظ وارائه ی درس هنر در مدارس کافی نیست.

البته  بررسی ها و نظر سنجی ها  نشان می دهد اکثریت قریب به اتفاق مردم معتقدند که هنرها بخشی ضروری در نظام آموزش و پرورش هستند.

طی چند دهه گذشته ، تعداد دانش آموزانی که آموزش هنر می گیرند به شدت کاهش یافته است. این روند در درجه اول به دلیل تاکید برمسئولیت پذیری مبتنی بر آزمون استاندارد است ، که مدارس را تحت فشار قرار داده است تا منابع را روی موضوعات آزمایش شده متمرکز کنند. در این زمینه تحقیقاتی صورت گرفت که نتایج قابل تاملی در بر داشت.

این نتایج نشان داد که افزایش قابل توجه در تجربیات آموزشی هنری ، تأثیر قابل توجهی در نتایج تحصیلی ، اجتماعی و عاطفی دانش آموزان دارد. این دسته از دانش آموزان کاهش 3.6 درصدی در تخلفات انضباطی ، بهبود 13 درصدی در دروس،  و افزایش 8 درصدی در احساس همدلی با دیگران را نشان دادند.  از نظر میزان همدلی با دیگران ، دانش آموزانی که تجربیات بیشتری در زمینه آموزش هنر بدست آوردند، نسبت به احساسات دیگران حساس تر بودند و علاقمند بودند به افرادی کمک کنند که با آنها بد رفتاری شده است.

دلایل محکمی وجود دارد که نشان می دهد درگیر شدن در آموزش هنر می تواند وضعیت مدرسه را بهبود بخشد ، دانش آموزان را با حس هدفمند بودن توانمند سازد و احترام متقابل را برای معلمان و همسالان خود تقویت کند.

این یافته ها شواهد محکمی را ارائه می دهد که  آموزش هنری می تواند تأثیر مثبت معنی داری بر پیشرفت تحصیلی و اجتماعی داشته باشد. از آنجا که مدارس نقش مهمی در پرورش نسل بعدی شهروندان و رهبران دارند ، ضروری است که ما در مورد هدف اساسی یک آموزش و پرورش خوب تأمل کنیم. این مأموریت در مواقع تحمل و مدارای اجتماعی و مواجهه با تهدیدات ارزشهای اساسی دموکراتیک ما بسیار مهم است. وقتی  سیاستگذاران شروع می کنند  به جمع آوری و ارزیابی نتایج نمرات آزمون می کنند، به احتمال زیاد ارزش هنرها را در اهداف و مأموریت اساسی آموزش و پرورش درمی یابیم.

Brown Center Chalkboard

Chalkboard Brown Center در ژانویه 2013 به عنوان یک مجموعه هفتگی شامل تجزیه و تحلیلهای جدید در مورد سیاست ها ، تحقیقات و اقدامات مرتبط با آموزش ایالات متحده آغاز به کار کرد.

در ژوئیه سال 2015 ، Chalkboard به عنوان یک وبلاگ Brookings مجدداً راه اندازی شد تا محتوای دائمی ، به موقع و متنوع تری ارائه دهد. مشارکت کنندگان در هر دو سری مقاله اصلی و وبلاگ فعلی متعهد هستند که شواهدی را برای بحث درباره سیاست های آموزشی در آمریکا ارائه دهند.

BROWN CENTER CHALKBOARD

New evidence of the benefits of arts education

Brian Kisisda and Daniel H.Bowen

February 12, 2019

https://www.brookings.edu/blog/brown-center-chalkboard/2019/02/12/new-evidence-of-the-benefits-of-arts-education/

بازی گوشی های کودکانه یک طراح

بازی گوشی های کودکانه یک طراح PAUL RAND

آریا کسایی، دو هفته نامه هنرهای تجسمی تندیس، شماره 59، 12 مهر 1384، ص 12-13.

«طراحی خیلی ساده است، به همین خاطر خیلی مشکل است.» پل رند

آمریکایی‌ها نمی‌توانند از لحاظ داشتن هنرمندان طراز اول در نیمه اول قرن بیستم چندان به خود ببالند. غالب هنرمندان بزرگی که در این سرزمین فعالیت کردند، کسانی بودند که بر اثر فشارهای جنگ جهانی اول به این کشور مهاجرت کردند و تجربه حاصل از ۴۰۰ سال فعالیت را نیز با خود منتقل کردند. در میان تک ستاره‌های آمریکایی، که شاید تعدادشان از انگلستان دو دست هم فراتر نرود، پل رند(1) طراح گرافیک متولد بروکلین (2) نیویورک (3) یکی از خلاق‌ترین و پیشروترین طراحان گرافیک قرن بیستم می‌باشد.

رند متولد ۱۹۱۴ در بروکلین یکی از مناطق چهارگانه نیویورک می‌باشد و نیویورک مرکز هنری قرن بیستم. رند تحصیلاتش را در پرت (4) و پارسونز(5) انجام داد و در مدت شش دهه فعالیت هنری حرفه‌ای خود، مدیریت هنری مجلات معتبری چون اسکوایر(6)، مدیریت هنری شرکت‌های معظمی چون آی. بی. ام (7) شبکه‌ ای.‌بی‌.سی(8)، طراحی جلد چندین انتشارات معتبر چون وینتیج(9) و ناپف(10) تصویرگری کتاب‌های کودکان، تدریس در دانشگاه و … را برعهده داشت.

رند در ابتدا از تکنیک کلاژ برای اجرای ایده‌های خود در طراحی سود جست، شیوه‌ای که حتی در آخرین دوره آثار وی نیز کماکان دیده می‌شود. در این شیوه، هنرمندی که در رند بیشترین تأثیر را از وی گرفت، هنری ماتیس (11) بود. رند مانند ماتیس با بریدن کاغذهای رنگی و استفاده از قدرت آشنایی نمادها به خلق آثار خود پرداخت. آثاری که در آن فضاهای مثبت و منفی از ارزش یکسانی برخوردار می‌باشد. ترکیب‌بندی آثار رند بسیار پویاست و همواره نوعی بازیگوشی و نگاه آمیخته به طنز در آثار وی وجود دارد. این نگاه شوخ طبعانه موجب می‌گردد که بیننده در لحظه برخورد با اثر به نوعی شگفت‌زده شود و ناخواسته وارد یک بازی تصویری می‌شود.

پل رند، طراح جسوری است. و این جسارت را می‌توان در تک‌تک آثار او مشاهده کرد. چه آثار فرهنگی و چه آثاری که بنابر سفارشات شرکت‌های تجاری انجام داده است. او سال‌های فراوانی را در خانه شخصی خود در کنار همسر و دخترش به کار پرداخت. نگاه عاطفی و گاه کودکانه رند در طول سالیان متمادی تاحدی حاصل همین نکته است.

نتیجه همکاری پل رند با همسرش «آن» (12) چندین کتاب کودک می‌باشد که تحسین منتقدان را برانگیخت. اوج خلاقیت رند در ایده و آزادی در اجرا را می‌توان در این تصویرسازی مشاهده نمود. استفاده از برش‌های کاغذ و به کار بردن اشکال دوست داشتنی کودکانه در مجموعه‌ای از ترکیب‌بندی‌های بدیع از ویژگی‌های این مجموعه از آثار اوست. برخی از شخصیت‌هایی که توسط رند طراحی گردیده‌اند محبوبیت فوق‌العاده‌ای یافتند. از جمله این شخصیت‌ها «یک کوچولو» می‌باشد که از دو جنبه طراحی و شخصیت‌پردازی نمونه بسیار موفقی می‌باشد.

در اواخر دهه ۶۰ رند آرام آرام از تصویرسازی کتاب کودکان و طراحی جلد کتاب فاصله می‌گیرد و جذب طراحی هویت برای سازمان‌ها و شرکت‌های معظم می‌گردد و در این دوره بخشی از زیباترین و به یادماندنی‌ترین آثار خود را خلق می‌کند.

همکاری رند با شرکت‌هایی مانند آی. بی. ام از طراحی آرم آغاز و تا طراحی‌های محیطی شرکت ادامه می‌یابد. در این پوسترها و آگهی‌هایی که با استفاده از نمادها و نشانه‌های تصویری و نوشتاری طراحی گردیدند، بسیار قابل توجه می‌باشند. شوخی‌های تصویری که سابقا در تصویرسازی‌ها انجام می‌گرفت، اینبار در آگهی‌های تجاری با اندکی پیچیدگی بیشتر صورت می‌پذیرد و بیننده و خواننده را بیشتر درگیر می‌کند.

یکی از نکاتی که در آثار رند قابل توجه می‌باشد، تکامل هماهنگی بین ایده و ترکیب‌بندی است. آثار وی علاوه بر این که همواره دارای ایده مناسبی است از لحاظ زیبایی و نحوه قرارگیری اشکال و رنگ‌ها نیز کامل می‌باشد.

استفاده از تضاد نیز تقریباً در همه آثار وی دیده می‌شود؛ تضاد بین حروف تایپی و دستنویس‌های آزاد، تضاد بین فرم‌های هندسی و اشکال آزاد، تضاد بین سیاه و سفید، موضوعات جدی و بیان کمیک و ….

آثار رند بعد از گذشت نیم قرن، تازه، سرحال، زیبا و ساده به نظر می رسند.

سیاه اولین رنگ نگاهی به هنر کودکان خیابانی

سیاه اولین رنگ نگاهی به هنر کودکان خیابانی

دو هفته نامه هنرهای تجسمی تندیس، ویژه نامه هنر در دنیای کودکان، شماره 59، 12 مهر 1384، صفحه9.

جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان در یازدهم اردیبهشت هشتاد و سه تأسیس شد. این موسسه بیشترین دغدغه های خود را بر حمایت از کودکانی قرار داده که همواره با انواع خشونت های ناشی از کار و محیط و تاثیرات ناشی از آن بر ذهن و جسم مواجه می باشند. کودکانی که از ابتدایی ترین نیازهای زیست نظیر تغذیه، تحصیلات، بهداشت، آموزش و بازی محروم هستند. در اغلب موارد ناتوانی خانواده در حمایت های مادی و معنوی از ایشان به چشم می خورد.

جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان با هدف دفاع از این کودکان تشکیل شده است.

خانم ها درودیان، میربها و لطفی از اعضا این جمعیت از طریق کار هنری با این کودکان ارتباط برقرار کردند و معتقدند ایجاد یک فضای خلاق هنری در رشد و اصلاح این کودکان نقش به سزایی دارد. آنچه می خوانید تلاش این دوستان برای ایجاد پیوند میان شما و کودکان گمشده است.

وقتی بچه بودم شب ها به ستاره های آسمون خیره می شدم. همه اهل خونمون خواب هفت پادشاه رو می دیدند، اما من هنوز بیدار بودم و خیره به ستاره ها، به اقبال من چشمک بزنه، می ترسیدم تا چشمامو هم بزارم، ستاره ها بپرن. وقتی شهاب سنگ ها تو تاریکی آسمون روشن و خاموش می شدن؛ دلم هوری می ریخت با خودم می گفتم:

الانه که به تمام آرزوهام برسم …..!!!!

اما اون چی، حالا اون از خستگی شب ها تا سرش رو روی بالش می زاره خوابش می بره، خواب عمیقی که مثل روزش سیاه و سفیده.! اون قدر خسته از کار و روزگاره که یادش رفته می توونه بچه باشه، آرزو داشته باشه، دلش چیزی رو بخواد، باور کرده که تا آخر همینه که هست ….!

شاید صدها بار اونو دیده باشی، تو خیابون، مترو، اتوبوس، دم تاکسی، سر چهار راه، توی کارگاه، توی رستوران، اینور، اونور، ….؟!

حتما با خودت می گی یعنی اون کیه؟؟

شاید از اون دسته باشی که ندیدیش و سعی کردی نبینیش، یا شاید هم مثل بعضی ها دیدی و انگار که ندیدی و یا شاید هم مثل من، تو هم دغدغه ات اونا باشن…!

بچه های کار را می گم همون بچه هایی که با اصرارشون شاید کلافه ات کردن و یا با معصومیت نگاهشون دلت رو بوه درد آوردن؛ بچه هایی که از بازی جز حمل وسایل کارشون و از نوازش جز ضرب دردناک دست های زمخت پدر و مادرشون چیزی به خاط ندارن. بچه هایی که در پشت صورت های سیاهشون و در پس لباس های ژنده شون روحی پاک و ذهنی خلاق و دنیایی حرف دارن. امروز می خوام به سراغ همون بچه ها برم و از جایی براتون بگم که شاید تا به حال فکر نکردین؟!!

جایی که بچه ها آزادانه بچگی می کنن، به اونها گفته می شد یادتون باشه که شماها بچه اید و بازی، شادی، آرزو، نقاشی، خلاقیت، زندگی خوب و شاد و هر اون چیزی که شاید ما دردوران بچگی مون کم و بیش تجربه کردیم حق شما هم هست.

جایی برای بچه هایی که برای تامین معاشا خودشان و خانوادشون به کار مشغولند. اما همه دنیای اون ها، کارو تنهایی نیست. اونا هم می تونستن مثل بچه های دیگه یه دنیای قشنگ داشته باشن ولی ….

یادمه اولین باری که اونجا رفتم تصمیم گرفتم با نقاشی شروع کنم چون یادم بود منهم وقتی بچه تر بودم خیلی دوست داشتم با رنگ ها بازی کنم. این کار آرامش خاصی به من می داد.

و آن روز خوب یادم بود که یکی از راه هایی که می شد به بچه ها نزدیک شد و با اون ها ارتباط برقرار کرد دنیای نقاشیه. مداد رنگی ها را توی دست هام لمس کردم و اراده خودم رو برای راه پیدا کردن به دنیای این بچه ها جزم.

گفتم: بچه ها اینها مداد رنگیند. باهاشون میشه یک دنیای نقاشی کشید. وقتی پرسیدند نقاشی؟! چطور باید نقاشی کشید؟! گفتم؛ سخت نیست مداد رنگی را بردارید رو صفحه هرچی دوست دارید بکشید. وقتی یکی از بچه ها مداد رنگیشو شکست، تو دلم گفتم: انگار نمیشه کاری از پیش برد، رفتم سراغ بعدی، ازم پرسید: میشه خورشید بکشم؟ گفتم: بکش یه دایره قرمز کشید و توش رو سیاه کرد. تو دلم گفتم: چه دنیای غریبی اینم واسه خودش یه جور سبکه.

خواستم به سبک دوران دبستان خودم بهشون الگو بدم، اما یادم به زحمتی افتاد که خودم برای کشیدن این شیوه نقاشی کردن داشتم. گفتم: نه! بزار حداقل اینجا بچه ها خودشان باشند خود خودشان.

ولی عجیب بود انگار سیاه و سفیدی اطرافشون به دنیای مدادرنگی هاشون هم رحم نکرده بود چرا که اولین رنگی که انتخاب می کردند، سیاه بود!

حالا روزها گذشته و من هنوز به اونجا می رم پیش بچه هایی که حالا دیگه منو خاله صدا می کنن. بچه هایی که غم نگاهشون خیلی کم رنگ تر از روزهای اول شده اما هنوز ته دل کوچیکشون یه پرنده غم و حسرت خونه کرده.

یادمه روزهای اول از ترس این که شاید ما بخواهیم از کار بیکارشون کنیم و یا وسایل کارشون رو ازشون بگیریم نمی اومدند اون جا، اما حالا وقتی ساعت 5 میشه و باید به خونه برگردند مجبوریم توی کمدها و زیر نیمکت ها و آبدارخونه و تو انباری و خلاصه هرجایی که بشه داخلش قایم شد رو بگردیم که یه وقت جایی قایم نشده باشن، آخه دیگه نمی خوان از اونجا بیرون برن.

یادمه یک روز محمد یکی از بچه های کار، ساعت رو عقب کشیده بود که کلاس نقاشی و سفال یک ساعت دیرتر تعطیل بشه!

عجیبه نه! بچه هایی که نمی تونستند رنگ و مدادرنگی چه کارها نمی تونه بکنه حالا دیگه از کلاس ها سیر نمی شن! درسته، اونها هم مثل من و تو آرامش رو با رنگ و نقاشی تجربه کرده بودن. اونها وارد دنیای جادویی هنر شده بودن. چه کارها که سر کلاس سفال یا به قول بچه ها گل بازی انجام ندادن. اولش گل ها را با دست گلوله می کردن و به سقف کلاس می زدند و از این بازی کلی لذت می بردن، بعدش که دیدند که من یه گوشه نشستم و واسه خودم با شکل ها اشکال ابتدایی درست می کنم، کم کم یکی یکی سرجاهاشون نشستن و اون ها هم سر ذوق اومدند و هرکدام مشغول به کار شدن.

سرکلاس عمو علی که دیگه یک معجزه بود آخه عمو علی اونجا کلاس تئاتر دارد و با بچه ها از راه حس و حس شناسی ارتباط برقرار می کنه و جنبه های مختلف زندگی شون رو با تئاتر اصلاح می کنه. امیر بچه کار شیطونی که به قول قدیمی ها به هیچه صراطی مستقیم نبود حالا دیگه نقش مقابل عمو علی رو به خوبی اجرا می کنه و بچه ها از بازی با اون صدای قهقه شون به آسمون بلند میشه. و یا حنیفه دخترک شیرین زبون و مهربونی که بیشتر وقتش به جوراب فروشی می گذره حالا داره روی نقشی کار می کنه تا شاید روز جهانی کودک اونو اجرا بکند.

روزی که عمو محمد با گیتارش اومد پروژه، هیچ فکر نمی کردم بچه ها با التماس ازش بخوان تا براشون بنوازه، اون بچه هایی که یک ساعت طول می کشید تا بتونم ساکتشون کنم حالا خودشون سریع روی نیمکت ها نشستند و با اصرار ممتد از عمو محمد می خواستن که براشون گیتار بزنه. همه شون خوشحال بودن و هم صدا با عمو محمد می خواندن و نگاهشون گواه رضایت قلبی شان بود و صدها مورد دیگه که هرکدام اعجاز افرادی را بیان می کنه که صادقانه اونجا با بچه ها همراه شدن تا دنیای نهفته وجود بچه ها را نمایان کنن.

آری هنوز جا برای کار کردن بر روی این گونه از کودکانی که فراموش شدن و دنیای کودکی آنها کم رنگ تر از بچه های دیگر هست وجود دارد و می توان با استفاده از افرادی که آشنایی با دنیای کودک و یا تخصصی برای ارائه هرچند بهتر خدمات به این بچه ها را دارند رنگی دیگر به زندگی و دنیای کودکی این بچه ها بخشید. زیرا هنوز هستند کسانی که دلشان از دیدن تفاوت ها و تبعیض ها به درد می آید و اگر این کودکان بدونند که شما هم به یادشون و در کنارشون هستید خوشحال خواهند شد و صمیمانه شما رو در آغوش خودشان همانند خاله ها و عموهای جمعیت دفاع از کودکان کار و خیابان خواهند فشرد.

ستایش و تقدیر از هنر به کودکان خردسال کمک می کند

ستایش و تقدیر از هنر به کودکان خردسال کمک می کند تا یاد بگیرند که فکر و ابراز عقیده کنند

 

دروس هنر برای دانش آموزان مهد کودک از رنگ آمیزی با انگشتان فراتر می رود و به دنیای ون گوگ ، داوینچی و ریورا می رسد.

معلمان در تعدادی از مناطق کالیفرنیا از آثار کلاسیک هنری برای الهام بخشیدن به برخی از خردسال ترین دانش آموزان برای مشاهده دقیق ، تفکر انتقادی و بحث نقادانه استفاده می کنند – همه عناصر و اجزای کلیدی رویکرد هسته ی مشترک (Common Core) در یادگیری.

با نگاهی نزدیک به یک گروه کوچک متشکل از  کودکان 4 و 5 ساله که به آثار پیکاسو و سزان نگاه می کنند، ، آنها را در حال  یادگیری چگونگی مشاهده و ترجمه افکار خود به زبان و گوش دادن و پاسخ دادن به چشم انداز های متنوع می بینیم.

این رویکرد برای دانش آموزان مقطع راهنمایی حدود 20 سال پیش  توسط بنیانگذاران “استراتژی های تفکر تصویری (تجسمی)” از طرف یک مرکز آموزشی غیر انتفاعی در نیویورک آغاز شده است؛ که آموزش این روش را در مدارس و موزه های هنری ارائه می دهد. اخیراً این مرکز طرحی مشابه برای مقطع ابتدایی ارائه داده است. به نظر می رسد استقبال از این روش از زمان معرفی استانداردهای “Common Core”که توسط کالیفرنیا و 42 ایالت دیگر به تصویب رسیده است رو به افزایش است.

مطالعات پژوهشی در زمینه ی این روش نشان داده است که دانش آموزان کلاسهای “تفکر تصویری (تجسمی)” Visual thinking درک بهتری از تصاویر داشته اند، دردرس ریاضی و خواندن متن بهتر از بقیه بودند و از نظر رشد عاطفی – اجتماعی بهتر از دانش آموزانی بودند که در این کلاس ها شرکت نکردند.

روش تفکر تصویری از دانش آموزان سه سوال می پرسد:

–دراین تصویر چه چیزی در جریان است؟

–چه چیزی می بینید که بر اساس آن این پاسخ را می دهید؟

–چه چیزهای بیشتری می تونیم پیدا کنیم؟

این روش به کودکان یاد می دهد که مدتی بادقت واز نزدیک مشاهده کنند، آنچه را می بینند با تمام جزییات توصیف کنند، و برای توصیفشان دلیل و شواهد ارائه دهند. درواقع روش مشاهده و واکاوی را به آنها می آموزد. این مهارت هایی است که در رویکرد Common Core در کودکان ایجاد می شود. این یک رویکرد چند وجهی و همه جانبه نگر است. همانطور که جامعه بیشتر به سمت دیجیتال شدن پیش می رود، سواد متعارف فقط دراین خلاصه نمی شود که بتوانیم کلمات را بخوانیم بلکه باید بتوانیم تصاویر را هم بخوانیم.  باید بتوانیم به یک تصویر نگاه کنیم و آن را بفهمیم نه اینکه فقط به آن بازخورد نشان دهیم.

البته این روش مدتها پیش از شکل گیری روش Common Core در  برخی مدارس شروع شده بود. به عنوان مثال یکی از مربیان (الیزابت لوت) که در مهد کودک جورج پیابودی در سانفرانسیسکو تدریس می کند ، حدود هشت سال پیش برنامه استراتژی های تفکر تصویری را به کلاس خود معرفی کرد. او می گوید رشد و پیشرفت زبانی دانش آموزان خود را درست از یک درس تا درس بعدی مشاهده کرده است.

مربیان از طریق تفسیر و تاویل نظرات و بازخورد کودکان به یک نقاشی یا اثر هنری،  و بسط نظر آنها به سطوح بالاتر، به توضیحات آنها در مورد آثاری که مشاهده می کنند، پاسخ می دهند. شاید یک دانش آموز به یک شکل توجه دقیق تری نشان دهد. در این حالت، مربی می گوید، “خب، تو متوجه شدی که در زمینه ی تابلو  و در سمت چپ چنین شکلی هست؟” در واقع ما به آنها زبانی یاد می دهیم  که در حال حاضر به طور طبیعی در بافتاری معنادار فاقد آن هستند.

برای مربی مهم است كه نظرات دانش آموز را به گونه ای تفسیر کند كه دانش آموز احساس کند اظهار نظرش فهمیده شده  و همچنین  بقیه گروه بتوانند آنچه او گفته است را درک كنند.  بنابراین معلمان باید  ایده های خود را کنار بگذارند و فقط  ذهن کودک را دنبال کنند و این یکی دیگر از  رویکردهای Common Core در پروسه ی یادگیری است.

گاهی دانش آموز به دنبال کلماتی است تا منظور خود را بهتر بیان کند، دراین جا مربی یا معلم می تواند با ارائه ی کلمات مترادف در بیان ایده ی مورد نظر دانش آموز به او کمک کند. جالب است که حتی سایر بچه ها نیز می توانند زبان بیانی بهتری را به همسالان خود بیاموزند و نقش معلم را برای دوستان خود ایفا کنند. دراین جا آنها به مثابه ی الگوهای زبانی برای کودکان دیگر تلقی می شوند.

رویکرد بحث آزاد در مورد نقاشی نیز به همین ترتیب تجربه ای مشابه است.  هنر برای همه موضوعی جدید است ، گاه حتی برای مربی نیز جدید است.  بحث در مورد ایده های الهام گرفته از هنر نیازی به دانش قبلی ندارد و در این زمینه پاسخ های اشتباه وجود ندارد. همین ویژگی است که دانش آموزان خجالتی را نیز به مشارکت در گفتگوها و ابراز نظر ترغیب می نماید.

کودکان همچنین به ایده های دانش آموزان دیگر پاسخ می دهند و یاد می گیرند که از منظر شخص دیگری به آثار هنری بنگرند. آنها بحث و گفتگو را با حداقل مداخله معلم پیش می برند و این نوع یادگیری مستقلی است که در روش Common Core تاکید می شود.

درطی فرآیند بحث در مورد نقاشی ها ، کودکان یاد می گیرند که چگونه بدون پیشداوری یا رنجش، نظرات مختلفی داشته باشند. آنها از عباراتی مانند “من اینطور متوجه شدم ” یا “من می خواهم نظر او را کامل کنم” استفاده می كنند. آنها استدلال می آورند و یکدیگر را نقد می کنند و آزادانه به نفی یا مخالفت با دیدگاه های یکدیگر می پردازند و برای اثبات نظر خود شواهد ارائه می دهند.

استفاده از آثار هنری با کیفیت بالا نیز مهم است ، به ویژه از نظر ترغیب و انگیزش مشاهدات توسط کودکان.

این مشاهدات نزدیک از هنر به کودکان کمک می کند تا تجسم کنند، و این تجسم هنگام شروع یادگیری خواندن بسیار موثر است. اگر بتوانید آنچه را كه می خوانید تجسم كنید، خواننده ای قوی تر هستید و فقط  کلمات پشت سر هم در یک متن را نمی خوانید.

به کار بردن این روش از سنین خردسالی مزایایی در بر دارد. اغلب کودکان خردسال تقریباً عمیق تر از آنچه می بینند درک می کنند. آنها پیش فرض یا تصورات پیشینی ندارند. دیوید بل ، استادیار دانشگاه اوتاگو در نیوزلند ، در مقاله ای تحقیقاتی در مورد گفتگو با خردسالان در باره هنر، می گوید: “کودکان در مقایسه با بزرگسالان هنگام برخورد با آثار هنری کمتربا موانع و بازدارنده های ذهنی مواجه می شوند.

همه ما از دسترسی بچه ها به فناوری نگران هستیم. آنها خیلی کم سن و سال هستند. آنها باید یاد بگیرند که چگونه به آرامی نگاه کنند، و واقعاً مشاهده کنند. در دنیای فناوری همه چیز در یک کلیک خلاصه می شود. کلیک، کلیک، کلیک کنید. این روش مهارت نگاه عمیق و واقعاً گوش دادن به یکدیگر را پرورش می دهد.

انتخاب و ترجمه: ایراندخت صالحی

آبان 98