موضوع نقاشی (قسمت سوم) (تکنیک های نقاشی در دوره ابتدایی)

پژوهشی، اردشیر، رشد معلم، اردیبهشت 1374، شماره 110.

در مقاله پیشین به طور مختصر به دیدگاه روانشناسان در مورد نقاشی کودک پرداختیم. اینکه در ادامه بحث، به نحوه ارائه موضوع با اهداف آموزشی می پردازیم. این مقوله بیشتر به آموزگاران هنر مربوط می شود. با آنکه آموزگار هنر با روح کودک سر و کار دارد، کار او الزاما روان شناسی یا روان درمانی نیست و چنانچه آموزگاری متوجه مشکلات روانی کودکی شود، بهتر است با روان شناس یا متخصص مشوروت کند و خود به تنهایی کاری در جهت کمک به کودک انجام ندهد. برطرف کردن مشکلات روانی یا رفتاری کودک از راه همکاری پدر، مادر، معلم و دیگر کسانی که با کودک سر و کار دارند، با نظارت و راهنمایی یک متخصص علمی است. هنگامی که درباره نقاشی کودک صحبت می شود، می توان به جوانب گوناگون آن نظر داشت و از تمام جنبه های مثبت  آن بهره جست. تفکیک جنبه های متفاوت نقاشی کودکان، تقریبا کاری غیر عملی است. اما آنچه در این مقاله می آید، صرفا برای آگاهی آموزگاران گرامی هنر از این جوانب است.

ارائه موضوع با هدف آموزشی

امروزه آموزش شکل های متفاوت و متنوعی به خود گرفته و شیوه های آموزش مدام در حال تغییر و تحول است. یکی از راه های بسیار موفق آموزش، استفاده از بازی های گوناگون است.

آموزش از راه بازی یکی از راه هایی است که برای کودک بسیار جذاب است و بر او اثر بسیار می گذارد. اگر آموزش با نوعی تحقیق و کنجکاوی همراه باشد نتایجی بسیار پربارتر از مطالعه کتاب یا آموزش کلامی خواهد داشت. هیچگاه نباید فراموش کنیم که یکی از بزرگترین لذت ها کشف کردن است. کشف چیزهایی که نمی دانیم، روح ما را مشعوف و شادمان می کند. اگر آموزش کودک را در راهی هدایت کند که: کشف منجر شود، موفق تر از آموزش به شیوه دیکته کردن مطلب خواهد بود. این شیوه را شاید بتوان آموزش غیر مستقیم نامید. یعنی بدون اینکه به طور مستقیم بخواهیم مطلبی در ذهن کودک جای دهیم، او را از طریق بازی یا هر روش دیگر؛ کنجکاو کنیم تا به تحقیق و جستجو بپردازد. در نتیجه این کاوش ها، کا گاه مشکل بسیار ساده ای دارد، او متوجه بسیاری از نکات خواهد شدکه آموزش آنها از طریق کلام یا کتاب تا این حد جذاب نخواهد بود.

نقاشی استعداد آموزشی بسیار زیادی در خود نهفته دارد و مسئله بسیار مناسبی برای شناخت محیط است. اولین ویژگی نقاشی این است که کودک به محیط اطراف خود نگاه می کند و سعی می کند دریافت های خود را از آنچه دیده است، رسم کند. کودکی که این کار را انجام می دهد، نسبت به کودکی که به این شیوه محیط اطراف خود را مورد مطالعه قرار نمی دهد، تفاوت زیادی خواهد داشت. زیرا دیدن و درست نگاه کردن باعث نی شود که اطلاعات بسیار زیادی به مغز ما برسد. بیشتری درصد اطلاعاتی که مغز ما دریافت می کند، از طریق حس بینایی است. با تربیت و تقویت قدرت دیدن و درست دیدن درصد این اطلاعات بالا می رود.

بسیاری از کودکان، بعد از چند جلسه نقاشی کشیدن، دیگر موضوعی برای نقاشی ندارند. آنان به آموزشکار مراجعه می کنند تات موضوع جدیدی بدهد یا اگر مراجعه نکنند، به تکرار موضوعات قبلی می پردازند. این تکرار، کودک را خسته می کند، تا جایی که بعد از مدتی نقاشی لذت خود را از دست می دهد و کودک از نقاشی فاصله می گیرد. در حالی که جذبه نقاشی و اصولا کار هنری، در خلق پدیده های جدید است. این خلق کردن و بازآفرینی به تکامل ذهنی انسان کمک بسیار می کند. به همین سبب ضروری است که آموزگار هوشیار کودک را از تکرار یا گریز از نقاشی به راهی جدید بکشاند. راهی که در آن بتوان هر دم و با هر نقاشی به نکات جدیدی در محیط پی برد.

در آغاز کلاس، می توانید کودکان را آزاد بگذارید تا هر آنچه را که می توانند، بکشند. بعضی از کودکان داران چنان اعتماد به نفس و قدرتی هستند که مدام نقاشی خواهند کشید و کارشان تمامی نخواهد داشت. اما بعضی از کودکان بعد از کشیدن چند نقاشی، چیزی در ذهن نخواهند داشت یا اگر چیزی در ذهنشان باشد جرأت کشیدن آن را پیدا نخواهند کرد. چون عقیده دارند که توانایی کشیدن آنها را ندارند، در اینجا عکس العمل معلم بسیار مهم است. درباره کودکان دسته اول که مدام نقاشی می کشند، یه زحمت و تلاش چندانی نیاز نیست. زیرا آنان در مسیری که باید، افتاده اند. اما به کودکان دسته دوم باید کمک کرد و شیوه کمک معلم بسیار مهم است. معلم ناآگاه و غیر متخصص تصویری می کشد و کودک را به کپی از آن تشویق می کند. این کار نه تنها دامنه توانایی ها و شناخت کودک را وسعت نمی بخشد، بلکه او را به تصویری که معلم برای او کشیده است محدود می کندد و در ضمن این امتیاز را از او می گیرد که به دیدن محیط و آنچه که در اطراف اوست، بپردازد. کودک بعد از چند بار کپی کردن به این کار عادت می کند و همیشه به معلم متکی خواهد بود. البته کودک از کارهای کپی خودش به وجود می آید. اما این چیزی نیست که او را به سر منزل مقصود برساند.

در این موارد، معلم هوشیار کودک را به نگاه کردن به اطرافش تشویق می کند و با جلب توجه او ه بی اهمیت ترین چیزهایی که در اطرافش قرار دارد، نگاه او را نسبت به محیط تغییر می دهد. معلم می تواند دست کودک را بگیرد، گوشه ای از کلاس را به او نشان دهد و درباره نکات نهفته در آن برای کودک صحبت کند یا اینکه کودکان را به حیاط مدرسه یا باغ وحش یا حتی کوچه و خیابان ببرد و چیزهای جدیدی را که هرگز به آنها دقت نکرده اند، برایشان نمایان سازد. با این روش، می توان کودک را به نگاه کردن و دقت در همه چیز راهنمایی کرد.

موضوع نقاشی نباید الزاما پیچیده باشد. دم دست ترین و معمولی ترین اشیا ارزش موضوع بودن را دارد و نگاه ما به اشیا مفهوم و اهمیت می بخشد.

با این مقدمه به ارائه چند طرح درس می پردازیم و امیدواریم که آموزگار گرامی این طرح درس ها را با شرایط کلاس خود و وضعیت دانش آموزان تطبیق دهند و با آگاهی و دخالت های مفید به نتایج خوبی برسند.

طرح درس شماره 1

وارد کلاس شدم!

برپا!برجا!

بعضی از بچه ها به من نگاه می کردند. گروهی وسایل خود را روی میز می چیدند. چند لحظه ای به بچه ها نگاه کردم. همه وسیله ها روی میز قرار گرفت، پچ پچ ها تمام شد و همه به من نگاه می کردند. یکی از بچه ها که کمی عجول و بسیار پر انرژی بود انگشت خود را بالا گرفت و با خنده ای شیطنت آمیز و کودکانه پرسید: «آقا موضوع امروز چیه؟»

با یک مقدمه کوتاه درباره نگاه کردن، دیدن و اهمیت آن گفتگو را  با بچه ها شروع کردم. بعد ادامه گفتگو را به حالت سوال و جواب در آوردم.

شما همه بینایی دارید؟

بعله!

پس حتما به همه چیزهایی که اطرافتان هست، نگاه کرده اید و تصویر آنها را به یاد دارید؟

بعله!

پس موضوع نقاشی امروز بسیار ساده است. کشیدن در خانه هایتان، موضوع امروز ماست.

همه لحظه ای ساکت ماندند. می شد فهمید که سعی می کردند تصویر دقیق در خانه خود را در نظر آورند. آنانکه مطمئن بودند، شروع به کشیدن کردند و آنها را که در خانه شان را به یاد نداشتند، با شکوه و نارضایتی نزد من آمدند. به آنها گفتم که اصلا مهم نیست نقاشی چقدر به تصویر واقعی در خانه تان شبیه باشد. مهم این است که فکر کنید، تلاش کنید و شکل و رنگ در خانه خود را با یاد آورید.

بچه ها را راضی کردم که هرچه به یاد دارند، بکشند. پس از دقایقی یک یک بچه ها گفتند که نقاشی ما تمام شد. بعد از اینکه کار همه تمام شد، به هر یک کاغذ سفیدی دادم و گفتم برای جلسه آینده تکلیفی دارید. تکلیف شما این است که این نقاشی را با در خانه خود مقایسه کنید و شکل و رنگ های درست را بکشید و بیاورید و با نقاشی امروز مقایسه کنید.

جلسه بعد، کلاس بسیار پر شور حال بود. نقاشی ها را به دیوار زدیم و مقایسه کردیم با خنده و شوخی درباره آنها صحبت کردیم. در پایان، خوب می شد فهمید که بچه ها چقدر سعی می کنند به اطراف خوب نگاه کنند. قرار گذاشتیم جلسه بعد، موضوع نقاشی گوشه ای از حیاط مدرسه باشد. انتخاب این گوشه به عهده من بود و وظیفه بچه ها این بود که تمام حیاط مدرسه را خوب نگاه کنند و به خاطر بسپارند. البته نگاه کردن به حیاط مدرسه و به خاطر سپردن تصاویر آن شاید به خودی خود کار چندان جالبی نباشد. اما این کار فقط تمرینی برای دقت بیشتر در محیط است و اگر این مداومت داشته باشد، به شکل عادت در می آید و تاثیر بسیار خوبی بر کودکان می گذارد. به خصوص اگر بعد از نگاه کردن به بازآفرینی چیزهایی که دیده اند بپردازند.

طرح درس شماره 2

موضوع نقاشی خانه بود و محیطی که خانه در آن قرار دارد. ابتدا بچه ها از سادگی موضوع تعجب کردند. اما من از آنان خواستم حتما یک خانه بکشند و محیط آن را نیز نقاشی کنند. بچه ها خیلی سریع کارشان را شروع کردند و هرکدام یک خانه کشیدند. نقاشی ها را به دیوار کلاس زدیم. اغلب خانه ها شبیه به هم بود. یک مربع که یک مثلث روی آن قرار داشت. با یک لوله بخاری و دو پنجره و یک در یا یک مکعب ساده که در و پنجره ای روی آن کشیده شده بود. از تقاشی هیچ کدام به طور مستقیم ایراد نگرفتم. اما درباره رابطه محیط و شکل خانه ها برای آنها صحبت کردم. برای مثال، درباره دلیل تفاوت شکل خانه های شمال ایران با کویر یا مناطق کوهستانی صحبت کردم و صحبت ما بیشتر حالت سوال و جواب و گفتگو داشت. سعی می کردم به جای آنکه مطلبی را مستقیم و واضح به بچه ها بگویم؛ ذهن آنان را به فعالیت وادارم. مثلا می پرسیدم: «چرا خانه های شمال ایران شیروانی دارند یا چرا خانه های کوهستانی با سنگ و خانه های کویری با گل ساخته شده اند. از جواب های بچه ها به خوبی می شد فهمید که فکر می کنند و به نتایجی می رسند و نتایج را با هیجان بازگو می کنند. بعد تعدادی عکس را که از مناطق گوناگون گرفته شده بود، به آنان نشان دادم. ضمن تماشای عکس ها درباره تأثیر آب و هوا، وضعیت جغرافیایی و مواد و مصالحی که برای ساختن خانه در هر منطقه ای موجود است، با بچه ها حرف زدم.

بعد از دیدن عکس ها و خاتمه گفتگو؛ از بچه ها خواستم یک خانه با محیطی که در آن قرار گرفته است، نقاشی کنند. این بار دانش آموزان با دقت و تأمل بیشتری به کار پرداختند و ضمن کار، گاه از من سوال هایی می کردند. آنان خیلی خوب به رابطه شکل خانه ها و محیط اطراف آن پی بردند. تفاوت زیادی بین کارهای اول، که غالبا کپی و تکراری بود، با سری دوم کارها دیده می شد. در واقع اگرچه هدف نقاشی و نوعی بازی بود اما اطلاعات خوبی رد و بدل شد. این شیوه برخورد که معمولا با گفتگوی معلم و بچه ها و نگاهی دوباره به اطراف همراه است، فایده های بسیار دارد. می توان بچه ها را به پارک برد و درباره انواع درختان، ساختمان ظاهری آنها و … صحبت کرد و تصویر درخت را در نقاشی کودکان از حالت یکنواختی خارج ساخت.

به طور کلی، نگاه کردن وسیله ای برای به دست آوردن اطلاعات است. هرچه این قدرت را تقویت کنیم، اطلاعات بیشتری به دست می آوریم و در واقع، آموزش می بینیم. هنگامی که اطلاعاتی راجع به گذشته به بچه ها می دهیم، می توانیم آنها را به یک موزه ببریم، سپس از آنان بخواهیم برای ما نقاشی کنندو مسلم است که نتیجه بسیار مطلوب تر خواهد بود.

هنگامی که کودکان را به باغ وحش می بریم، می توانیم از آنان بخواهیم نقاشی کنند. با این کار، وقت آنان چند برابر افزایش می یابد و شناخت آنها بیشتر می شود. در نتیجه بسیاری نکات را که در کتاب های درسی به نحوی  خشکو کم جاذبه گنجانده شده است می توان به این طریق آموزش داد. دامنه آموزش از طریق نقاشی بسیار نامحدود است و استفاده از آن تنها به آموزگار هنر و برخورد او با موضوع بستگی دارد. معلمان دروس دیگر مانند: علوم، جغرافیا، تاریخ و حتی مدنی نیز می توانند با همکاری معلم هنر بازدهی کار خود را افزایش دهند. این همکاری بسیار مفید و به نفع دانش آموزان است و در کلیه درس ها می توان از نقاشی بهره گرفت.

در هر مقطع و گروه سنی می توان بهره های آموزشی خاصی از نقاشی گرفت. بهره گیری از نقاشی در جهت آموزش، باید با توجه به دو مطلب باشد:

ویژگی های نقاشی کودکان در هر مقطع از نظر تکاملی

میزان اطلاعات و آگاهی هایی که کودک می تواند جذب کند.

 جهت مطالعه بخش اول از این مقاله کلیک کنید

 جهت مطالعه بخش دوم از این مقاله کلیک کنید