عنوان مقاله: مطالعه ی تاثیرات آموزش هنر بر فرآیند جامعه پذیری (اجتماعی شدن)  کودکان

نویشنده: عثمان آیپک ارسلان

دانشگاه قاضی(ترکیه) ، دانشکده ی آموزش حرفه ای، دپارتمان هنرهای کاربردی

خلاصه مقاله  

در حالی که آموزش هنر با هدف پرورش کودکانی دارای ذهن خلاق ، جستجوگر، برخوردار از حرمت نفس، مولد، و برخوردار از قریحه و ذوق  و ادراک زیباشناسی  صورت می گیرد؛ به نظر می رسد که  تلاش برای ایجاد یک جامعه مدرن و اجتماعی  نیزهمین هدف را دنبال می کند.

مراحل کسب ارزشها ، رفتارها و دانش و آگاهی از  جامعه ای که کودک به آن تعلق دارد، را فرآیند “جامعه پذیری” می نامند.  در این فرآیند ، کودک هر تجربه ای را که می بیند و کسب می کند در  زندگی به کار می بندد.

این واقعیت که کودکانی که آموزش هنر می بینند تا  شخصیت خود را توسعه دهند، و شخصیت آنها با هنر و ارزش های زیبایی شناسی تغذیه می شود، در زندگی حرفه ای و  اجتماعی موفق تر و منظم تر می شوند.

واضح است كه كودكانی كه  آموزش هنر می بینند، به دلیل احساس موفقیت و رضایت از خود ، از عزت نفس و حرمت ذات  بهتری برخوردارند. کودکی که قادر است خود را از طریق هنر بیان کند ، می تواند ویژگیهای سالم شخصیتی را پرورش دهد ، در زندگی اجتماعی شرکت کند و فعال و سودمند باشد. در این تحقیق ، تغییرات رفتاری ای مورد بررسی قرار گرفته است  که آموزش هنر در بهبود کودکان از نظر سازگاری با محیط موثر بوده است.

مقدمه

هنر پدیده مهمی از محیط اجتماعی و فرهنگی است که در این محیط رشد می کند و ابزاری مهم برای فراتر رفتن از خود است. هنر می تواند به اتحاد و همبستگی بین انسان ها کمک کند، و به طور مستقیم یا غیرمستقیم به شکل گیری آگاهی در باره موضوعات اجتماعی منجر شود. هنر می تواند جنبه های مذهبی ، سیاسی ، اقتصادی و تکنولوژیکی فرهنگ را توضیح دهد (دیکسون و چالمرز 1990).

فیشر (1990) ضمن تعریف هنر به عنوان یک ضرورت برای اینکه انسان بتواند از آن آگاه شود و آن را تغییر دهد ، در درک انسان از واقعیت ها و مقاومت در برابر آن ، بر هنر تأکید می کند. طبیعی ترین و قدرتمندترین ضرورت اندیشه انسان ، تلاش او برای بازیابی و بازنمایی اشیاء و وقایع به شیوه ی زیبایی شناختی است.

بی نظمی ها و اختلال ها، تفکرآدمی را وامی دارد که به دنبال راه حل بگردد. از سوی دیگر ، نظم و تركیب، یگانه پیش شرطی است كه طی آن انسان می تواند خودش را درک کند و بشناسد. از این نظر ، هنر همان  نظم ومنبع الهام است.هر فرد در ارتباطی همه جانبه ، ظریف ، پیچیده و فشرده با محیطی است که در آن زندگی می کند؛ محیطی که از اجزای طبیعی ، اجتماعی و فرهنگی تشکیل شده است.

آموزش و تعلیم و تربیت نقش مهمی در تعامل بین انسان و محیط دارد.  البته نه هر نوع آموزشی، بلکه سیستمی از آموزش و پرورش که بر جنبه های کیفیتی تمرکز داشته باشد. آموزش هنر نیز بخشی از نظام آموزشی محسوب می شود.

افراد در جوامع مدرن باید در زمینه های علمی ، هنری و تکنیکی دانش لازم و کافی را داشته باشند. در صورت فقدان یا عدم وجود یکی از این زمینه ها ، زندگی فرد، سالم و متعادل و رضایت بخش نخواهد بود. آنچه در مرکز و محور آموزش هنر قرار دارد انسان است: موجودی زیست شناختی، اجتماعی، و فرهنگی. انسان به لحاظ جنبه های شناختی، عاطفی، و جنبشی یک کلیت واحد به شمار می آید. انسان برای رشد هر یک از این جنبه ها به دانایی و یادگیری نیاز دارد؛ اما این امکان وجود دارد که به افراد آموزش داده شود تا بتوانند جامعه ای را که در آن زندگی می کنند درک کنند ، با محیط ارتباط برقرار کرده و با استفاده از آموزش خلاق راه حل هایی را ارائه دهند.

آموزش هنر در نظام های رسمی آموزش و پرورش با این هدف است که  کودک از طریق تجربه ی ملموس هنر، وطی  فعالیت خلق اثر هنری،  فرآیندهای عاطفی و ذهنی اش رشد می کند و شکل می گیرد. مشاهده ، کند و کاو ، اکتشاف ، تمرین ، آزمایش ، نظارت و نهایی کردن ، که همگی فرایندهای بنیادی آموزش هنر است ، کودک و نوجوان را برای دنیای علمی و تکنولوژیکی معاصر آماده می کند ، زیرا این فعالیت ها بسیار شبیه به فرآیندهای تحقیقات علمی هستند.

پیشرفت و تغییر در ساخت اجتماعی در دوران کنونی ، به پرورش افراد متعادل ، سازگار و خلاق و برخوردار از عزت نفس نیاز دارد ، که بتوانند نقد کنند ، و بدانند که چه کاری انجام دهند. دنیای کنونی به افراد منفعل، محتاج، بی علاقه به کنجکاوی در مسائل اجتماعی نیازی ندارد. برای دستیابی به این هدف، آموزش هنر به خردسالان بسیار ضروری و حیاتی است.

آموزش هنر و فرآیند جامعه پذیری در کودکان

زندگی عبارت است از فرایند سازگاری با شرایطی که ما در آن زندگی می کنیم. سازگاری یک فرایند دوگانه است و از این واقعیت تشکیل شده است که افراد در طی یک تحول مداوم و مستمر زندگی ، تغییرات بیولوژیکی ، ذهنی ، اجتماعی و عاطفی را در درون خود می پذیرند و سپس مطابق با این تغییرات رفتارها و نگرش ها را به نمایش می گذارند و از طرف دیگر پیوندهای مثبتی با افراد پیرامون خود برقرار می کنند.

روشهایی که افراد ضمن غلبه بر مشکلات با آن روبرو هستند ، در طول زندگی چندان تغییر نمی کنند و این نکته را می توان با این واقعیت توضیح داد که روش های سازگاری و مکانیسم های دفاعی در دوره کودکی شکل گرفته و سازگاری را می توان به عنوان دو بعد ، سازگاری شخصی و سازگاری اجتماعی در نظر گرفت. سازگاری (Ozgüven 1992).

جامعه پذیری متضمن و در برگیرنده ی ارتباط بین رفتارهای یک فرد در یک سن خاص ، جنسیت و موقعیت اجتماعی با رفتارهایی است که یک جامعه از فرد انتظار دارد. فرآیند جامعه پذیری از دو جهت قابل تامل است.  والدین می توانند یکی از مؤلفه های جامعه پذیری برای فرزندان خود باشند در حالی که فرزندان می توانند به عنوان یک عنصر جامعه پذیری برای والدینشان شناخته شوند.

جامعه پذیری مبتنی بر یادگیری ، به ویژه نظریه یادگیری اجتماعی است و منعکس کننده انتظارات فرهنگی و داوری های کلیشه ای است. برای اینکه فرایند آموزش هنر بتواند مطابق با اهداف آن انجام شود ، نیاز به برنامه ها و فعالیت های به خوبی برنامه ریزی شده است. ورود هنر در زندگی هنری یک فرد ، زندگی شسته و رفته ای برای او فراهم می آورد، و همچنین امکان زیستن با اشتیاق و آزاد.(اردن 2004). آموزش هنر بر همه زمینه های توسعه تأثیر می گذارد. کودکان یاد می گیرند که چگونه بسته به سطح رشد و توسعه ، ایده های خود را بیان کنند و مفاهیمی که یاد می گیرند را به اشکال هنری تبدیل کنند.

کودکان با مشارکت در فعالیتهای مختلف هنری ، مهارت های اجتماعی ، عزت نفس و اعتماد به نفس خود را پرورش می دهند (شریرماخر 2002).

به گفته پیاژه ، رشد ذهنی بیشتر به دانش مبتنی بر فعالیت جسمانی و فیزیکی و آگاهی  از اشیاء خارجی بستگی دارد. كودكان خردسال بواسطه چشیدن، بو كردن ، احساس كردن ، ديدن و شنيدن  ازطریق کارها و فعالیتها یی که با اشیاء سرو کار دارد یاد می گیرند. با پیشبرد این نوع یادگیری بدنی ، می توان نوع روابطی مانند مقایسه ، طبقه بندی ، ترتیب با اشیاء و عمل را بهتر درک کرد.

شرکت در کارهای گروهی از طریق فعالیت های هنری به کودک امکان می دهد چیزی به نام همیاری را یاد بگیرد و با مفهوم اجتماعی آشنا شود. ورود کودک به این مرحله، حاصل تجربه های اولیه ی فرآیند کندو کاو، تلاش کردن، کشف کردن، و پی بردن و کسب احساس لذت از سرگرمی ها است (بیرسون 1993). کودکان هنگام کار بر روی یک فعالیت هنری ، با یکدیگر یا بزرگسالان در مورد نقاشی یا مجسمه صحبت می کنند.

از مجله ی : علوم رفتاری و اجتماعی

پنجمین کنفرانس جهانی علوم آموزشی (2013)

تهیه خلاصه و ترجمه: صالحی

مرداد 98

مقاله اصلی