برنا

جنسیت: پسر

تاریخ تولد: 1388/12

عنوان اثر: رنگ های مختلف

تاریخ انجام اثر: 1397/11

شاخه هنری: نقاشی

توضیحات: داستان و تصویرسازی اثر توسط کودک خلق شده است. 

متن اثر: روزی روزگاری یک جعبه مدادهای رنگی مختلفی بودند که رنگ آبی تنها بود. کسی با او زندگی نمی کرد و همه از او بدشان می آمد. چون صاحب مدادها از رنگ آبی استفاده نمیکرد! و فقط یکی از مدادها اعتقاد داشت که همه مداد رنگی ها مهم هستند. یک روز مداد رنگی ها داشتند فوتبال بازی می کردند و مداد آبی پرسید می شود من هم بازی کنم. آنها گفتند نه و آن مداد که اعتقاد داشت که همه مدادها مهم هستند هر روز می دید همه مدادها دارند مداد آبی را اذیت می کنند. صبر او تمام شد. و به صاحب مداد ها گفت: «از مداد آبی …. می توانی دریا و آسمان بکشی» و صاحب برای اولین بار به مداد آبی دست زد و نقاشی کشید و مداد آبی ……

دبستان پسرانه بادبادک

عنوان اثر: سازهای جادویی

تاریخ انجام اثر: 1397/11

شاخه هنری: نقاشی

توضیحات: داستان و تصویرسازی اثر توسط کودک خلق شده است. 

متن اثر: یک روز من ساعت 8:30 از خواب پا شدم. بعد دیدم 5 یا 6 تا ساز در اتاقم بودند. من از تعجب دویدم به سمت آشپزخانه و داد زدم و به همه: چرا توی اتاقم 6 تا ساز است؟ و دوباره گفتم: چرا تو اتاقم 6 تا ساز است؟ 2 ویلن، 2 شیپور و 2 درام. هیچکس جواب نداد و بعد از یک ساعت به آنها عادت کردم. ولی روز بعد نبودند. تعجب کردم و خیلی ناراحت شدم. بعد این را به مادرم گفتم. مادرم گفت: چه عجیب! بعد با ناراحتی به اتاق برگشتم. روز بعد هم باز آنها بودند! ولی اتوماتیک آهنگ می زدند. به سقف اتاق نگاه کردم به خاطر این که ببینم این ها از دیوار می آیند یا نه،  که یک مستطیل دیدم . رفتم نردبان پدربزرگم را قرض گرفتم و بازش کردم، به سمت مستطیل بردم و روی نردبان ایستادم و به مستطیل دست زدم. مستطیل باز شد و من را کشید توی خودش. من داد زدم: مامان! ولی تا که مادرم آمد من توی مستطیل بودم. ولی آن مستطیل یک مستطیل معمولی نبود. آن یک در بود. ولی باز هم در معمولی نبود. یک در جادویی بود که تو را به سرزمین آهنگین می برد که همه سازهای دنیا در آنجا بود. ولی یک چیز مهم: هر کسی در آن در می رفت کل دنیا متوقف می شود.  و هر وقت آن کس که توی در هست برگردد بیرون، دنیا مثل اول می شود و وقتی که دنیا متوقف است کسی نمی فهمد به جز آن کسی که تو در هست. من توی در تنهای تنها برای 3 یا 4 روز در آن جا زدگی کردم و به آنجا عادت کردم. بعد یک صدا گفت: آن سازها برای تو! من خیلی خوشحال شدم ولی گفتم: چطوری از این جا بروم؟ آن صدا گفت: هر جور که تو بخواهی! من چشم هایم را بستم بعد باز کردم و دیدم توی اتاقم هستم! و سازها هم بودند و صدای قشنگ شان را شنیدم و برای اولین بار سازهای جادویی زدم. آنها تا ابد با من بودند.

عنوان اثر: سفر به سرزمين رنگ ها، رنگ هاي سرد و گرم

تاریخ انجام اثر: 1397/07

شاخه هنری: نقاشی